الگوهای استرس و مقابله
واژه ی استرس که به تنیدگی اشاره دارد در زندگی روزانه به طور فراوان مشاهده می شود. اهمیت استرس و تاثیر آن در عملکرد آدمی در تمامی وجوه زندگی امر مسلمی است. اگر فرد آمادگی های لازم برای مقابله با این مشکلات را نداشته نباشد، استرس با تاثیری که بر افکار، اندیشه ها، عواطف، انگیزه ها و جنبه های فیزیولوژیک می گذارد، توانمندی های جسمانی و روانی را کاهش داده، مقاومت بدن و روان را پایین آورده و از طریق مختل ساختن سیستم ایمنی بدن، فرد را در معرض انواع بیماری های جسمانی و روانی قرار می دهد . واژه ی فشار روانی نیز اشاره به استرس دارد. به طور کلی استرس عبارت است از هر وضع یا پیشامدی که بدن را به استفاده از منابع خود و تولید انرژی بیش از حد معمول وادار می کند .الگوهای متفاوتی برای تبیین نقش بالقوه استرس در سبب شناسی، تشدید، عود و مزمن شدن بیماری های روانی و جسمانی مطرح شده اند. اگرچه این الگوها خاستگاه های متفاوتی دارند، در بر گیرنده ی عوامل مشترکی نیز هستند. در نخستین رویکرد، استرس به منزله ی یک محرک تلقی می شود. در این تعریف استرس چیزی است که از خارج بر فرد تحمیل می شود و افراد آن را به عنوان منبع یا علت تنش خود در نظر می گیرند. پژوهشگرانی که این رویکرد را پذیرفته اند به مطالعه ی گسترده ی وسیعی از رویداد های استرس زای زندگی (مثبت یا منفی ) پرداخته اند . از طرفداران این رویکرد می توان به والتر کنون اشاره کرد. کنونواکنش های فیزیولوژیکی که در اثر ادراک موقعیت های تهدید کننده ی بروز می کند را استرس نامید. کنون نشان داد که تحریک سیستم خودکار از جمله سمپاتیک، موجود زنده را پاسخ جنگ یا گریز که با افزایش فشار خون و برون داد قلبی مشخص است آماده می سازد . در رویکرد دوم، استرس به عنوان پاسخ توصیف می شود که نمایانگر واکنش های فرد در برابر رویدادهای استرس زا می باشد. این پاسخ دو مولفه مرتبط با یکدیگر دارد: مولفه روان شناختی که در بر گیرنده رفتار، الگوهای فکر و هیجان است و مولفه فیزیولوژیک که مشتمل بر افزایش انگیختگی جسمانی، ضربان قلب، فشار خون و سرعت تنفس است. سلیه یک مدل استرس تدوین کرد که به سندرم انطباق عمومی مشهور است و شامل سه مرحله ی واکنش هشدار، مقاومت و فروپاشی می باشد. در مرحله ی هشدار، برانگیختگی روی می دهد و این برانگیختگی با وضعیت فشار خون سنجیده می شود. علاوه بر این بدن کاملا بسیج می شود تا در برابر استرس مقاومت کنند ولی بدن نمی تواند این برانگیختگی شدید را در برابراسترس به مدت طولانی حفظ کند. بسیاری از موجودات وارد مرحله ی دوم می شوند. در مرحله ی مقاومت، بدن شروع به سازگار شدن با عوامل استرس زا می کند و انطباق صورت می گیرد. در مرحله ی آخر، مقاومت و انطباق بدن ممکن است از بین برود و احتمال آسیب و بیماری و حتی مرگ وجود دارد. در رویکرد سوم، استرس به منزله ی فرایندی محسوب می شود که بر چگونگی ادراک فرد از موقعیت تاکید می ورزد. این دیدگاه استرس را به شبکه وسیع عواملی چون محرک- پاسخ، ویژگی های فرد، ارزشیابی ها و سبک های انطباقی نسبت می دهد که بر یکدیگر تاثیر متقابل دارند . به عبارت دیگر، در این رویکرد استرس نه محرک است و نه پاسخ، بلکه فرایند تعامل فرد با محیط می باشد. در این روی آورد ارزیابی شناختی رویدادها و مقابله با آن ها نقش کلیدی دارد. ارزیابی تعامل فرد و محیط را معنا می بخشد و مقابله واکنش هیجانی به موقعیت را تغییر می دهد.بر طبق الگوی لازاروس و فولکمن، ارزیابی شناختی به صورت فرایند دو مرحله ای در نظر گرفته می شود: ارزیابی اولیه فرایند درک معنای رویداد استرس زا بوده و ارزیابی دوم، پس از ارزیابی رویداد به عنوان تهدید یا چالش صورت می گیرد و فرد به بررسی منابع و امکانات فردی و اجتماعی خویش برای مقابله می پردازد. مقابله از نظر لغوی به معنای کنار آمدن، مدارا کردن وبرخورد موفقیت آمیز تعریف شده است. مقابله به صورت تلاش هشیار یا ناهشیار برای بازداری یا تضعیف عوامل فشارزا یا تحمل آنها به طوري که حداقل آسیب رسانی را داشته باشند تعریف شده است. فولکمن و لازاروس مقابله را چنین تعریف کرده اند : “تلاش های افراد برای افزایش سازگاری با محیط یا کوشش به منظور پیشگیری از بروز پیامدهای منفی شرایط فشارزا”. توانایی مقابله فرد با عوامل استرس زا را از دو جنبه می توان مورد بررسی قرار داد :اول می توان از جنبه ی منابع مقابله شخصی مورد بررسی قرار داد و می توان آن را به عنوان مجموعه پیچیده ای از شخصیت و عوامل نگرشی ،شناختی که بخشی از زمینه روانشناختی مقابله را فراهم می آورند تعریف کرد . و دوم راهبردهای مقابله هستند: راهبردهای مقابله، توانايی های شناختی و رفتاری هستند كه در آن فرد فشارهای وارده ناشی از موقعيتهای متفاوت را مديريت می كند . لازاروس و فولکمن دو نوع مقابله را معرفی می کنند: مقابله مساله مدارکه متمرکز به حل مشکل است و با انجام اعمالی منبع استرس را تغییر می دهد.اندلر و پارکرمقابله سومی را به عنوان مقابله اجتنابی معرفی کردند که اشاره به تلاش هایی دارد که فرد به منظور اجتناب و فرار از منبع استرس زا صورت می گیرد.
منبع
عبدی ، سمیه (1394) ، مقایسه ی اضطراب سلامت، حساسیت پردازش حسی، راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و آسیب پرهیزی بین پرستاران بخش های ویژه و عمومی بیمارستان های شهر ایلام ، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی ،دانشکده ادبیات و علوم انسانی ارومیه.
دیدگاهی بنویسید