ارزیابی عملکرد چيست؟

باظهور شرکت‌های بزرگ و شکل‌گیری مبحث عظیم جدائی مالکیت از مدیریت و ایجاد یک تضاد منافع عظیم بین مالکان و مدیران، ارزیابی عملکرد مالی شرکت‌ها و مدیران و رهبران آنها از موضوعات مورد توجه اقشار مختلف مثل اعتباردهندگان، مالکان دولت و حتی مدیران است. از نظر سهامداران نیز میزان افزایش ثروت چه از طریق افزایش قیمت و ارزش شرکت و چه از طریق سود نقدی حائزاهمیت است. این ارزیابی‌ها از نظر مدیران به لحاظ ارزیابی عملکرد خودشان و سایر بخش‌ها و نیز میزان پاداش صحیحی که به آنها پرداخت می‌شود و حق مسلم آنها است اهمیت اساسی دارد. از نظر دولت‌ها این ارزیابی‌ها برای رسیدن به سه هدف تخصیص بهینه منابع به‌عنوان هدف اصلی، توزیع عادلانه درآمد و تثبیت شرایط اقتصادی با مشارکت در فعالیت‌های اقتصادی حائزاهمیت است.

از سالها قبل ارزیابی عملکرد مالی شرکت ها بخش عمده ای از مباحث حسابداری و مدیریت، اقتصاد و … را تشکیل داده است. اصولا عملکرد با هدف رابطه مستقیمی دارد. ارزیابی عملکرد؛ یعنی اندازه گیری این مطلب که شرکت تا چه میزان به اهداف تعیین شده در برنامه های خود دست یافته است. نتیجه حاصل از ارزیابی عملکرد، خود هدف نیست؛ بلکه ابزاری برای پیش بینی برنامه های آتی و نیز بهبود نقاط قوّت و برطرف کردن نقاط ضعف شرکت است .ارزیابی عملکرد شرکت بدون مدنظر قراردادن ویژگیهای تجاری و شرایط حاکم بر بازار کالاها و خدمات آن است. در بحث ارزیابی عملکرد معمولا این سؤال مطرح می شود که کدام یک از معیارهای ارزیابی عملکرد مالی شرکت ها از اعتبار بیشتری برخوردار است. اصولا یک شاخص مطلق و ایده آل برای سنجش عملکرد مالی شرکت ها وجود ندارد. ارزیابی عملکرد مالی شرکت یک ضرورت است و برای انجام آن باید از معیارهای تا حد امکان پذیرفته شده ای استفاده شود که جنبه های متفاوت از لحاظ محدودیت در فعّالیتها و امکان بهره مندی از امکانات را مورد توجّه قرار می دهد.

رویکردهای موجود پیرامون معیارهای عملکرد  و بهره وری

از دیرباز تاکنون مطالعات بسیاری به معیاری مناسب جهت ارزیابی عملکرد شرکت ها و مدیران و به منظور اطمینان یافتن از همسویی حرکت شرکت با منافع سرمایه گذاران بالفعل و مبنایی برای اتخاذ تصمیمات اقتصادی سرمایه گذاران بالقوه و اعتبار دهندگان صورت پذیرفته است. نتیجه های به دست آمده از این مطالعات به ارائه چهار رویکرد در رابطه با معیارهای عملکرد به شرح زیر انجامیده است:

  1. رویکرد حسابداری:

همیشه عملکرد با هدف رابطه مستقیم داشته است اگر مدیران شرکتها بتوانند سود یا ارزش شرکت را افزایش دهند، دارای عملکرد مطلوبی خواهند بود و به هدف خود رسیده اند ولی باید دید مقدار این افزایش چقدر باید باشد تا کافی یا مطلوب به نظر برسد. برای رفع این مشکل میتوان ارقام مشابه مربوط به سالهای مختلف عملکرد واحد تجاری را با هم مقایسه کرد و با نتایج حاصل از فعّالیت واحد تجاری را با نتایج مربوط به سایر واحدهایی که در صنعت مورد نظر فعّالیت میکنند مورد مقایسه قرار داد. در ارزیابی عملکرد با استفاده از رویکرد حسابداری معمولا از اطلاعات مندرج در صورت های مالی شرکتها استفاده میشود. در این رویکرد از ارقام مندرج در صورتهای مالی نظیر سود، سود هر سهم، جریانهای نقدی عملیاتی، بازده داراییها و بازده حقوق صاحبان سهام جهت ارزیابی عملکرد استفاده می شود.

  1. رویکرد مدیریت مالی:

این رویکرد برگرفته از دانش مدیریت مالی میباشد و مدّعی است که با استفاده از نظرات و تکنیکهای مطرح شده در آن میتوان عملکرد مدیران واحدهای تجاری را مورد ارزیابی قرار داد. از جمله میتوان به مدلهای مختلف قیمت گذاری اشاره کرد که از طریق آنها میتوان انواع داراییها مثل اوراق بهادار، زمین، اثاثیه و ساختمان را ارزش گذاری کرد وهمچنین با استفاده از آنها میتوان بازده سرمایه گذاریها را نیز تعیین کرد. یکی از مهمترین مدلهای ارزشگذاری در دانش مدیریت مالی مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایه ای(CAPM) است. از طریق مقایسه بازده سرمایه گذاری ها(که با توجّه به مدل فوق به دست آمده است) با نرخ بازده مورد انتظار سرمایه گذاران، می توان عملکرد واحدهای تجاری را مورد ارزیابی قرار داد.

همچنین با مقایسه نرخ بازده مورد انتظار و نرخ بازده مورد درخواست سرمایه گذاران می توان عملکرد آینده مدیران را مورد ارزیابی قرار داد. طبق این رویکرد، در صورتی که نرخ بازده تحقق یافته از نرخ بازده مورد انتظار سهامداران بیشتر باشد، میتوان گفت که عملکرد مدیران مطلوب بوده است و در صورتی که نرخ بازده تحقق یافته از نرخ بازده مورد انتظار سهامداران کمتر باشد میتوان اینگونه فرض کرد که عملکرد مدیران مطلوب نبوده است. مطابق با این رویکرد، اغلب از تئوریهای مدیریت مالی  نظیر الگوی قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای(CAPM) و مفاهیم ریسک و بازده استفاده می شود. تتاکید اصلی این رویکرد بر تعیین بازده اضافی هر سهم می باشد

  1. رویکرد اقتصادی:

بر اساس این رویکرد که در آن از مفاهیم اقتصادی استفاده می شود، عملکرد واحد تجاری با تاکید بر قدرت سوداوری دارایی های شرکت و با توجه به نرخ بازده و نرخ هزینه سرمایه به کار رفته ارزیابی می شود.ارزش افزوده اقتصادی، ارزش افزوده اقتصادی تعدیل شده و ارزش افزوده بازار در این گروه جای دارند.

  1. رویکرد تلفیقی:

در این رویکرد ترکیبی از اطلاعات حسابداری و بازار برای ارزیابی عملکرد به کار می رود مانند نسبت کیو توبین(Tobins q) و نسبت قیمت به سود (P/E).

معیارهای ارزیابی عملکرد مالی

استفاده كنندگان گزارشهاي مالي با استفاده از معيارهاي مختلف، عملكرد شركت را ارزيابي ميكنند. روشهاي متعددي براي ارزيابي عملكرد وجود دارد كه بطور كلي مي توان آنها را به دو دسته مدلهاي حسابداري و مدلها ي اقتصادي تقسيم كرد.

معیارهای عملکرد حسابداری

معیارهای حسابداری ارزیابی عملکرد بر صورت سود و زیان و ترازنامه تاکید دارند؛ بدین معنی که یک جریان خروجی وجه نقد می تواند به عنوان هزینه در صورت سود و زیان و با به عنوان یک دارای سرمایه ای در ترازنامه منعکس شود که نتیجه آن رائه صورت سود و زیان و ترازنامه متفاوت ناشی از به کارگیری رویه های مختلف است. نسبت بازده حقوق صاحبان سهام، بازده داراییها و سود هر سهم از جمله معیارهای عملکرد حسابداری به شمار می روند که در ادامه به شرح هریک پرداخته می شود.

نسبت بازده حقوق صاحبان سهام

در بین معیارهای عملکرد حسابداری، بازده حقوق صاحبان سهام از رطرفدارترین و پرکاربردترین معیارهای عملکرد حسابداری است. برخی محققان امکان تفکیک بازده حقوق صاحبان سهام به نسبتهای سوداوری، گردش دارایی و اهرم مالی به واسطه تحلیل دوپونت را دلایل شهرت این معیار در بین تحلیلگران، مدیران مالی و سهامداران برشمرده اند.

بازده حقوق صاحبان سهام گویای این است که چه میزان بازدهی به وسیله سرمایه گذاران بابت وجوه سرمایه گذاری شده توسط آنان ایجاد شده است. استفاده از این معیار در بخشهایی که مدیران در تصمیمهای مرتبط با تحصیل داراییها، خرید، جنبه های اعتباری، مدیریت وجوه نقد و سطح بدهیهای جاری نفوذ زیاد دارند، مناسب است. بازده حقوق صاحبان سهام نشان دهنده هزینه واقعی استفاده از پول است. در مواردی که هزینه فرصت تصمیم گرفته شده با هزینه وجوه به کار گرفته شده برابر نباشد، مدیر تمایل پیدا می کند به گونه ای عمل کند که بیشترین منافع برای مالکان ایجاد شود و پروژه هایی را با هدف بیشینه ساختن معیار عملکرد انتخاب کند.

نسبت بازده داراییها

نسبت بازده داراییها از دیگر معیارهای حسابداری است که میزان کارایی مدیریت را در ه کار گرفتن منابع موجود جهت تحصیل سود نشان می دهد و یکی از نسبت های سوداوری است که در تجزیه و تحلیل آن منبع سود نه به صورت مطلق بلکه در ارتباط با منبع تحصیل آن مورد بررسی قرار می گیرد. سود هر سهم معیار عملکرد هر سهم شرکت در طول دوره ای از زمان است. رشد سود هر سهم به تبع افزایش سود، مقادیر سرمایه به کار گرفته شده موثر در افزایش سود را در نظر نمی گیرد. در برخی موارد افزایش در سود ممکن است ناشی از افزایش سرمایه گذاریهای غیراقتصادی باشد، به گونه ای که بازده حاصل شده از این سرمایه گذاریها تکافوی پوشش هزینه سرمایه را نداشته باشد. با اين حال، مدلهاي حسابداري (سنتي) ارزيابي عملكرد داراي نارساييهاي زير است:

  1. امكان تحريف و دستكاري سود از طريق انتخاب روشهاي مختلف
  2. رویه هاي عمومي پذيرفته شده حسابداري، عدم يكنواختي را در اندازه گيري سود در شركتهاي مختلف مجاز میكند
  3. با تغييرات سطح قيمتها سود اندازه گيري شده با واحد پول تاريخي، تغيير مي كند
  4. به دليل كاربرد اصل بهاي تمام شده و تحقق درآمد، ارزش فروش تحقق نيافته داراييهايي كه در يك دورة زماني مشخص نگهداري شده اند، در محاسبه سود حسابداري شناسايي نميشود. اين ويژگي باعث ميشود كه نتوان اطلاعاتي سودمند را افشا كرد
  5. به دليل استفاده از روشهاي مختلف پذيرفته شده براي محاسبه بهاي تمام شده و روشهاي مختلف براي تخصيص هزینه ها، تكيه بر سود حسابداري مبتني بر اصل بهاي تمام شده تاريخي، كار مقايسه اقلام را بسيار مشكل ميسازد
  6. تكيه بر سود حسابداري مبتني بر اصل تحقق درآمد، اصل بهاي تمام شده تاريخي و محافظه كاري باعث ميشود تا اطلاعات گمراه كنند هاي در اختيار استفاده كنندگان قرار گيرد
  7. در نظر نگرفتن هزينه سرمايه

نارسايي هاي بالا نشان ميدهد كه معيارهاي حسابداري مبتني بر سود حسابداري نميتواند به عنوان تنها معيار و مبناي ارزيابي عملكرد مورد استفاده قرار گيرد.

 معیارهای عملکرد اقتصادی

در پاسخ به انتقادات وارد به معیارهای عملکرد حسابداری، معیارهای عملکرد اقتصادی ظهور یافتند. در ادامه به برخی از مهمترین این معیارها از جمله ارزش افزوده اقتصادی، ارزش افزوده بازار و سود باقیمانده اشاره می شود.

ارزش افزوده اقتصادی

ارزش افزوده اقتصادی، معیاری مالی است که به وسیله موسسه خدمات مشاوره استرن استوارت معرفی شد. ارزش افزوده اقتصادی به سرعت به یکی از مشهورترین معیارهای عملکرد در حیطه مالی مبدل شد و بیشترین میزان توجه را از زمان ایجاد آن در سال 1982 به خود جلب کرد. این موسسه ادعا کرد که این معیار تنها شاخص صحیح از عملکرد موسسه و مدیریت است و مقیاسی از میزان ارزش خلق شده برای سهامداران به وسیله شرکت در یک دوره حسابداری است.

با توجه به دلایلی همچون حذف آثار نامناسب ناشی از اصل محافظه کاری بر ارقام سود و سرمایه حسابداری، نزدیک کردن نرخ حسابداری بازده سرمایه به نرخ اقتصادی و واقعی، کاهش توانایی و انگیزه مدیریت در مدیریت سود، بهبود قابلیت پاسخگویی واحد تجاری در مقابل سهامداران، برگشت دادن پاره ای از اقلام سرمایه ای از سود و زیان به ترازنامه و غنی تر ساختن ارزش افزوده اقتصادی به عنوان معیاری برای ارزیابی عملکرد، استوارت پاره ای از تعدیلها را بر روی سود حسابداری و سرمایه به کار گرفته شده پیشنهاد کرد. برخی از مهمترین این تعدیلها عبارتند از: مخارج تبلیغات و بازاریابی، هزینه آموزش کارکنان، ذخیره کاهش ارزش موجودیها، ذخیره کاهش ارزش سرمایه گذاریها و ذخیره هزینه معوق.

محاسبه ارزش افزوده اقتصادی می تواند در هر سطح از سطوح سازمانی صورت پذیرد ولی همچون بسیاری دیگر از ابزار مدیریتی باید به نحوی هشیارانه در جهت هدایت و کنترل تصمیمهای مدیریت به کار گرفته شود.

سود باقیمانده

سود باقیمانده به عنوان «سود باقیمانده پس از کسر هزینه سرمایه» تعریف می شود. به عبارت دیگر، سود باقیمانده برابر است با سود خالص منهای هزینه بهره قابل انتساب به سرمایه گذاری. هزینه بهره قابل انتساب اغلب کمترین بازده قابل قبول سرمایه است. سود باقیمانده برای ارزیابی عملکرد واحدهای فرعی و یا دوایر شرکت به کار می رود. مفهوم زیربنایی سود باقیمانده همانند ارزش افزوده اقتصادی است با این تفاوت که نیازمند تعدیلهای اعمال شده در ارزش افزوده اقتصادی نیست. با اینکه سود باقیمانده معیاری بهتر نسبت به بازده حقوق صاحبان و بازده داراییها در ارزیابی عملکرد است، لیکن ار آنجا که این معیار یک معیار مطلق پولی بوده و تابعی از اندازه شرکت است در سطحی وسیع مورد قبول واقع نشده است .

ارزش افزوده بازار

ارزش افزوده بازار معیاری دیگر جهت ارزیابی ارزش خلق شده برای سهامداران است. بر اساس این معیار کل ارزش ایجاد شده برای سهامداران از زمان تاسیس شرکت تاکنون ارائه می گردد. ارزش افزوده بازار مفهومی است که ارتباطی نزدیک با ارزش افزوده اقتصادی دارد. این معیار از تفاوت بین ارزش بازار حقوق صاحبان سهام و ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام محاسبه می شود.

مزیت ارزش افزوده بازار نسبت به سایر معیارها در این است که این معیار تفاوت بین وجوه وارد شده و خارج شده از شرکت را منعکس می کند (تفاوت بین آنچه سرمایه گذاران به عنوان سرمایه به شرکت آورده و آنچه قادرند با فروش سهام خود به قیمت بازار تحصیل کنند). به لحاظ نظری ارزش افزوده بازار شرکت در یک نقطه از زمان با ارزش فعلی مورد انتظار سالانه ارزش افزوده اقتصادی برابر است. از آنجا که ارزش بازار شرکت همانا ارزش فعلی بازده مورد انتظار شرکت در درازمدت است. در ارزش افزوده بازار عامل ریسک به طور خودکار منظور شده است، زیرا ارزش بازار شرکت، قضاوت سرمایه گذاران در خصوص ریسک شرکت را به طور ضمنی در بردارد. بدین علت است که ادعا می شود ارزش افزوده بازار مستقیما برای مقایسه عملکرد شرکتها در صنایع و حتی شرکتهای مختلف مناسب است.

سود حسابداری

سود حسابداري، سنتي ترين معيار ارزيابي عملكرد است كه براي سرمايه گذاران، سهامداران، مديران، اعتباردهندگان و تحليلگران اوراق بهادار از اهميت زيادي برخوردار است. سود حسابداري كه با فرض تعهدي محاسبه مي شود به نظر بسياري از پژوهشگران مانند “ورثينگتون و وست و چن و داد ، لهن و ماخيجا يكي از مهمترين معيا رهاي سنجش عملكرد محسوب ميشود.

هیات استانداردهای حسابداری مالی، در بیانیه شماره 6 مفاهیم حسابداری مالی، استفاده از روش تعهدی در حسابداری مالی، استفاده از روش تعهدی در حسابداری را الزامی نموده است براین اساس، انعکاس آثار معاملات و رویدادهای شرکت لزوما به معنای ورود و خروج وجه نقد نیست. به عبارت دیگر، در روش تعهدی، اصولی نظیر درامدها و هزینه ها و محاسبه سود حسابداری مورد استفاده قرار می گیرد. در نهایت، موفقیت یک شرکت به توانایی آن در ایجاد جریان های نقدی بستگی دارد. از دیدگاه حسابداری به دلیل ابهامات موجود در مورد میزان جریان های نقدی آتی و عدم دسترسی به نرخ تنزیل مناسب، سرمایه بر مبنای خالص دارایی های موسسه مالی اندازه گیری می گردد. به عبارتی دیگر سود در حسابداری ناشی از تفاوت بین سرمایه واحد تجاری در آغاز و پایان دوره مالی است. در این مفهوم سرمایه معادل خالص دارایی ها بوده و اندازه گیری سود تحت تاثیر مبانی اندازه گیری دارایی ها و بدهی ها قرار می گیرد. در حسابداری جهت تعیین سود، روشهای مختلفی همچون حسابداری تعهدی، حسابداری نقدی، حسابداری نیمه تعهدی، تعهدی تعدیل شده و نقدی تعدیل شده به کار می رود.

طبق نظر هيأت استانداردهاي حسابداري مالي (FASB) يكي از اهداف گزارشگري مالي فراهم ساختن اطلاعاتي پيرامون وضعيت مالي، عملكرد و انعطاف پذيري مالي واحد تجاري است و هدف ديگر پاسخگويي مديران به سرمايه گذاران و مالكان است تا معلوم شود كه آيا مديران بابت منابعي كه بصورت امانت به آنان سپرده شده كوتاهي كرده اند يا خير. همچنين طبق نظر هيأت استانداردهاي حسابداري مالي، گزارشگري مالي منحصر به تهيه و ارائه صورتهاي مالي نيست بلكه ساير طرق ارائه و تفسير اطلاعات را كه به طور مستقيم يا غيرمستقيم با اطلاعات مالي ارتباط دارد را نيز دربر مي گيرد و صورتهاي مالي تنها بخشي از گزارشگري مالي است.

صورتهاي مالي شامل ترازنامه، صورت سود و زيان، صورت گردش وجوه نقد و همچنين يادداشتها و جداول تكميلي است كه هر يك از اين صورتها به تنهايي نمي تواند كلية اطلاعات لازم جهت تصميم گيري را فراهم سازد بلكه بصورت سيستمي اطلاعات لازم را در اختيار استفاده كنندگان قرار مي دهد چون هر يك جوانب متفاوتي از معاملات را منعكس مي كند. اگرچه هر كدام اطلاعاتي را فراهم مي كنند كه با بقيه متفاوت است اما هيچكدام از آنها به تنهايي در خدمت تنها يك مقصود قرار ندارند. در سدة 19 ميلادي در انگلستان الزامات قانوني جهت تهيه و تنظيم اطلاعات مالي بيشتر بر ترازنامه ناظر بود چون آن را فراهم كنندة‌ اطلاعات پيرامون داراييها به عنوان پشتوانه واحد تجاري و به عنوان شاخص فعاليتهاي واحد تجاري مي دانستند اما هر چه به پايان سدة 19 و اوايل سدة 20 ميلادي نزديك مي شويم تأكيد بر صورت سود و زيان را نيز شاهديم يعني تجربه نشان داده كه تنها ترازنامه جهت تصميم گيري مفيد نيست بلكه صورتهاي مالي بصورت يك مجموعه مي توانند مفيد واقع شوند.

بطور کلی صورت های مالی سالانه و میان دوره ای، ابزار اصلی گزارش سود حسابداری یک واحد تجاری است، هدف از انشار آن موارد زیر می باشد:

  • ارقام تاریخی سود حسابداری برای کمک به پیش بینی وضع آتی واحد تجاری مفید است.
  • گزارش سود یکی از مبانی مهم تصمیم گیری در خصوص سرمایه گذاری است.
  • سود به عنوان معیاری برای ارزیابی کارآیی مدیریت و ابزاری برای سنجش موفّقیّت یا شکست برنامه های شرکت است.
  • سود به عنوان یکی از شاخص های مهم در برنامه ریزی عملیات آتی واحد تجاری بکار می رود.
  • سود مبنایی جهت تشخیص مالیات و توزیع درباره ثروت میان اشخاص است.
  • سود رهنمایی برای سیاست تقسیم سود و تداوم مؤسسه است.

سودمندی سود از همه معانی سود می توان نتیجه گرفت سود در هر حوزه ای نقش بازی می کند اما سودمندی آن به محدودیت های ارتباط دارد که از جمله می توان به مفهوم حسابداری سنّتی از سود، مفهوم اقتصادی از سود، مفهوم نگهداشت سرمایه از سود و مفهوم ارزش های جاری از سود اشاره کرد. سود حسابداری از نگاه عملیاتی، تفاوت درآمدهای پدیدآمده حاصل از مبادلات دوره و بهای تمام شده تاریخی مرتبط با آنهاست که از این تعریف می توان پنج خصوصیت ویژگی را استنباط کرد:

  1. سود حسابداری مبتنی بر مبادلات واقعی است. حرفه حسابداری به طور سنّتی، رویکرد مبادله را برای اندازه گیری سود برگزیده است. مبادلات یا خارجی هستند و یا داخلی. مبادلات خارجی با خرید کالا و خدمات از سایر شرکت ها پدید می آیند و به دلیل اتّکا بر مدارک مثبته، صریح هستند. مبادلات داخلی ناشی از به کارگیری با تخصیص دارایی ها در شرکت هستند و کمتر بر مدارک مثبته اتّکا دارند و با گذشت زمان و بهره برداری شکل می گیرند.
  2. سود حسابداری مبتنی بر قرض دوره مالی است و منعکس کننده فعّالیت های شرکت در طی دوره است.
  3. سود حسابداری بر اصل تحقق درآمد شکل گرفته است و مستلزم تعریف، اندازه گیری و شناسایی درآمد است. به طور کلّی این اصل، معیار شناسایی درآمد و در نتیجه شناسایی سود است، البته شرایط استثنایی نیز وجود دارد.
  4. اندازه گیری سود حسابداری مستلزم اندازه گیری بهای تمام شده تاریخی هزینه هاست و به اصل بهای تمام شده وفادار است. دارایی تا زمان فروش به بهای تمام شده ی تحصیل دارایی اندازه گیری می شود و در هنگام فروش، تغییر در ارزش شناسایی می شود. بنابراین هزینه ها همان دارایی و یا بهای تمام شده تحصیل است که مصرف شده است.
  5. سود حسابداری مستلزم آن است که درآمدهای شناسایی شده هر دوره با بهای تمام شده مرتبط با آنها مقایسه گردد. بنابراین مبتنی بر اصل تطابق است. اساساً بهای تمام شده و هزینه های دوره به درآمدها تخصیص می یابند و یا با آنها تطبیق داده می شوند و سایر بهای تمام شده به آینده منتقل و به عنوان دارایی ها گزارش کردند .

نرخ بازده دارایی ها(ROA)

این معیار  در نظامی به نام نظام دوپونت ظهور کرد و به‌عنوان مبنایی برای ارزیابی عملکرد شرکت‌ها مورد توجه قرار گرفت.در گذشته مدیران به حاشیه سود تحصیل شده اهمیت داده و دفعات گردش را نادیده می‌رگفتند، در حالی‌که یکی از وظایف مهم مدیران، نظارت دارائی‌های عملیاتی است. اگر دارائی‌های اضافی در عملیات به‌کار گرفته شوند مانند این است که هزینه‌های عملیاتی را افزایش داده‌ایم. یکی از مزایای مهم فرمول نرخ بازده دارائی‌ها (ROA) این است که مدیران را به کنترل دارائی‌های عملیاتی وادار می‌سازد و همواره با کنترل هزینه‌ها، نرخ سود خالص و حجم فروش، به کنترل دارائی‌های عملیاتی نیز می‌پردازند.

امروز فرمول نرخ بازده دارائی‌ها (ROA) یکی از مهمترین معیارها برای سنجش کارائی مدیران به‌خصوص برای نظارت بر مراکز سرمایه‌گذاری است. مسئولیت‌هی مدیران در زمینه‌های مختلف در فرمول نرخ بازده دارائی‌ها (ROA) ادغام گردیده و به‌صورت یک رقم ارائه می‌گردد که برای سنجش کارائی مدیران در مراکز سرمایه‌گذاری، معیار مناسبی برای تخصیص وجوه سرمایه‌گذاری است. از همان آغاز یک سری موارد برای ارزیابی عملکرد مدیران مورد استفاده قرار گرفت تا اینکه نسبت های مالی برای این امر مورد استفاده قرار گرفتند. یکی از نسبت‌هائی که در سیستم دوپونت مورد استفاده قرار گرفت نسبت نرخ بازده دارائی‌ها (ROA) بود. این نسبت و همچنین نسبت دیگری به نام نرخ بازده سرمایه (ROE) جزء نسبت‌های سودآوری به حساب می‌آیند. بهتر است بگوئیم هر گاه از سود خالص دوره برای ارزیابی عملکرد در یک فرمول استفاده می‌شود منظور بررسی نسبت سودآوری آن ارگان است.

محاسبه نرخ بازده دارائی‌ها (ROA)

دارائی‌ها/ سود خالص = دارائی‌ها/ فروش * فروش/ سود خالص = نرخ بازده دارائی‌ها (ROA)

فروش: شامل کلیه فروش‌های عملیاتی شرکت پس از کسر تحقیقات غیرتجاری مانند برگشت از فروش تحقیقات و تخفیفات نقدی فروش است، به‌عبارت دیگر منظور از این فروش، همان فروش خالص است.

دارائی‌ها: منظور از دارائی‌ها کلیه دارائی‌های شرکت که در فرآیند عملیاتی مورد استفاده قرار می‌گیرند است البته یک دیدگاه دیگر بیان می‌دارد که باید کلیه دارائی‌ها یعنی جمع کل دارائی‌ها را در این فرمول استفاده کرد لذا به لحاظ وجود مفهوم قابلیت مقایسه ما در این فرمول از کل دارائی‌های شرکت استفاده می‌کنیم.

سود خالص: آنچه که در این مبحث باید کاملاً مورد توجه قرار گیرد بحث سود خالص است. در نگاه اول به‌نظر می‌رسد منظور سود خالص بعد از کسر مالیات است. ولی باید اذعان داشت منظور از این سود که اشتباها سود خالص بیان شده سود قبل از کسر مالیات و قبل از محاسبه اقلا غیرعادی و غیرمستمر است، به‌عبارت دیگر این سود همان سودی است که ناشی از عمل مدیریت است یعنی بدون تحریف و دستکاری می‌باشد و لذا عدم دخالت اقلام غیرعادی و غیرمستمر باعث معنادار شدن بحث ارزیابی عملکرد مدیران می‌شود.

ایرادات وارد بر نرخ بازده دارائی‌ها (ROA)

  • محدود کردن دیدگاه آتی‌نگر و عدم بررسی عواقب و اثرات آتی تصمیمات مدیریت
  • علی‌رغم کاهش کوتاه مدت در این نرخ ممکن است منجر به اثرات مطلوب بلند مدت برای، با این وجود ممکن است به دیدگاه ضعف در مدیریت بیانجامد.
  • اثر عوامل خارجی غیرقابل کنترل مدیریت مانند شرایط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و … که با نرخ بازده دارائی‌ها اثر می‌گذارد یکی دیگر از عیوب نرخ بازده دارائی‌ها است.
  • عدم لحاظ دیدگاه مخاطره‌ای مدیریت در این نرخ ممکن است در آینده لطماتی به شرکت وارد کند.
  • یکی دیگر از نواقص نرخ بازده دارائی‌ها یا در کل نظام دوپونت همان ایراد وارد بر حسابداری است. یعنی بهره‌گیری از اصل بهاء تمام‌شده تاریخی که مربوط بودن اطلاعات را نقض می‌کند.
  • نرخ بازده دارائی‌ها بیشتر بر عملکرد کوتاه‌مدت مدیران تکیه دارد.
  • نسبت بازده دارائی‌ها با صورت گردش وجوه نقد که برای تجزیه و تحلیل هزینه‌های سرمایه‌ای به‌کار می‌رود، مطابقت ندارد.
  • تخصیص هزینه‌ها از نوع تسهیم که خارج از کنترل مدیران بخش‌ها است باعث عدم کارائی کامل و اثربخشی ROA می‌شود.

منبع

کریمی دیزبنی، رضا(1394)، رابطه آگاهی و اعتماد سرمایه گذاران  با  بهره وری شرکت ها، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید

0