ارزش ویژه برند چیست؟
در دههی 1960 تبلیغات تلویزیونی به عنوان یکی از وسایل ارتباطات بازاریابی ظهور کرد. تأکید بر ارزشهای تولید محصول، جای خودش را به برند داد و در دههی 1970 برند دروازهای برای ورود به انواع ویژهای از سبک زندگی شد. این رویکرد، تمرکز بر تمایز مصرفکننده بود. در دههی 1980 افزایش ناگهانی جهانی شدن تجارت، بر برند نیز اثر گذاشت. ایجاد برندهای جدید به صرفه نبود. بنابراین شرکتها به سمت نامهای جهانی شرکت رفتند تا بتوانند دامنه محصولاتشان را پوشش دهند. در این دهه شرکتها فهمیدند که ارزش واقعی شرکتها، داراییهای فیزکی آنها نیستند. حتی ضرورتاً جریان عایدی شرکت نمیتواند ارزش واقعی شرکت را نشان دهد. در واقع تحولی در درک برند ایجاد شده بود. گاهی برای خرید برندهای مشهور چندین برابر ارزش اسمی آن را پرداخت میکردند. شرکتهایی نظیر نستله و مکینتاش را به سه برابر ارزش واقعی آن میخریدند. در اواخر دههی 80 بود که ارزش ویژهی برند به عنوان یک دارایی در ترازنامه منعکس شد. این اتفاق در اروپا زودتر از ایالات متحده افتاد. هر چند که برندهای عصر ما نشان میدهد که آمریکاییها در پیشرفت برند آهنگ سریعتری نسبت به همتایان اروپایی داشتند که این مسئله ممکن است تا حدودی به خاطر موقعیت جغرافیایی باشد.
از اواخر دهه 1980، مفهوم ارزش ویژه نام و نشان تجاری، یکی از مهمترین مفاهیم بازاریابی هم در حوزه دانشگاهی و هم در حوزه اجرا بوده است. یکی از دلایل اهمیت مفهوم ارزش ویژه نام و نشان تجاری این است که بازاریابان با کمک نام و نشانهایی با ارزش ویژه بالا، میتوانند مزیت رقابتی به دست آورند. با وجود تحقیقات دانشگاهی زیادی که روی این مباحث انجام شده است، تعداد تحقیقات پیمایش که به طور تجربی، مدلهای پیشنهاد شده را آزمایش کند، اندک است.
در متون بازاریابی ارزش ویژه برند به دو دسته طبقهبندی میشود: دستهای که شامل ادراکات مشتری است. (همچون آگاهی از برند، تداعی برند و یا کیفیت ادراک شده) و دستهای که شامل رفتار مشتری است. (همچون وفاداری به برند و تمرکز بر تقاوتهای قیمتی). آکر از معدود نویسندگانی است که دو جنبه ادراکی و رفتاری را ترکیب کرده است. مزیت ترکیب این دو بعد در یک معیار اندازهگیری ارزش ویژه برند این است که به قدری خوب تعریف شدهاند که شاخصها به تنهایی تعیینکنندگان ضعیفی از رفتار بازار هستند. بدین معنی که این شاخصها در کنار یکدیگر کاربرد وسیعی در اندازهگیری دارند.
امروزه، برندها به نیروی مستقلی در اقتصاد مدرن تبدیل شدهاند. دیوید هیگ، مدیر عامل برند فایننس معتقد است که ارزش کل 25 برند برتر دنیا، 917/2 تریلیون دلار است؛ یعنی این برندها در مجموع، ارزششان از GDP فرانسه بیشتر است. حتی به اعتقاد بوز و کامپنی، ارزش ده برند برتر دنیا از ارزش کل سهام هفتاد درصد شرکتهای دولتی آمریکا بیشتر است.یکی از جامعترین و عمومیترین تعاریف از ارزش ویژه برند عبارت است از : مجموعهای از قابلیتها و داراییهای ضمیمه یک برند، نام و نشانهای است که به ارزش ارائه شده توسط یک محصول برای شرکت و مشتریانش افزوده و یا از آن ارزش کسر میکند.
ابعاد تشکیلدهنده ارزش ویژه برند بر مبنای مدل آکر
با توجه به مدل آکر، ارزش ویژه برند از دیدگاه مصرفکننده دارای 4 بعد وفاداری به برند، آگاهی از برند، کیفیت ادراک شده و تداعی برند میباشد. در ادامه به بسط و بررسی ابعاد این مدل پرداخته میشود.
وفاداری برند
ایجاد یک تعهد قوی در خرید مجدد یا نگهداری مجدد یک کالا یا خدمت به صورت همیشگی و علیرغم تأثیرات موقعیتی و اقدامات بازاریابی که باعث تغییر رفتار میگردد.
تاریخچه وفاداری
توجه به موضوع وفاداری در مبحث بازاریابی، به تلاشهای کوپلند در سال 1923 و چرچیل در سال 1942 بازمیگردد. از آن زمان بود که مفهوم وفاداری به عنوان یک موضوع علمی در نوشتارهای بازاریابی مطرح شد و تعدادی مطالعه تجربی با هدف توضیح و تشریح این مفهوم طراحی و اجرا شد، اما در حال حاضر مطالعات و پژوهشهای قابل ملاحظهای در خصوص بحث بازاریابی یا مفاهیم مرتبط با آن انجام نشده است.
تعاریف وفاداری
یکی از اجزای اصلی ارزش ویژه برند، وفاداری به برند است و آن عبارت است از تعلق یک مصرفکننده به برند. وفاداری مصرفکننده نشاندهنده عکسالعمل مطلوب نسبت به یک برند در مقابل عدم وفاداری یا تغییر عکسالعملهای مصرفکنندگان است.
وفاداری به برند با سایر ابعاد ارزش ویژه برند متفاوت است، چون مستقیماً با تجربه مصرف در ارتباط است. برخلاف آگاهی از برند و کیفیت ادراک شده، وفاداری به برند تنها زمانی وجود خواهد داشت که مشتریان قبلاً برند مورد نظر را خریداری و مصرف کرده باشند. در حالی که خرید و مصرف برای آگاهی یافتن از برند و کیفیت ادراک شده لازم نیست. با وجود اینکه ابعاد ارزش ویژه برند با یکدیگر ارتباط متقابل دارند، اما وفاداری به برند خود یکی از ابعاد ارزش ویژه برند است.
در پژوهش پیرامون وفاداری به برند چالش اصلی تعریف این مفهوم و معیارهای اندازهگیری آن است. جوالجی و موبرگ وفاداری به برند را در رابطه با دیدگاههای رفتاری، نگرشی و انتخابی تعریف کردهاند. تعاریف مرتبط با دیدگاه انتخابی بر دلایل خرید یا عواملی که ممکن است انتخابها را تحت تأثیر قرار دهد متمرکز است.
آکر وفاداری به برند را به عنوان موقعیتی تعریف میکند که نشان میدهد چقدر احتمال دارد یک مشتری به برند دیگری روی آورد، به خصوص هنگامی که آن برند تغییری در قیمت یا سایر جنبههای کالا ایجاد میکند. کلر به قولی دیگر وفاداری به برند را تحت اصطلاح همنوایی برند مورد بررسی قرار میدهد که به ماهیت روابط مبتنی بر مشتری و حدی که مشتریان احساس همسازی و جور بودن با برند میکنند، باز میگردد. به کمک همنوایی دقیق و درست، مشتریان بسیار وفادارند، فعالانه در تعامل با برند هستند و تجارب خود را با دیگران سهیم میشوند. این تعاریف از وفاداری به برند رابطه مستقیمی را بین وفاداری به برند و ارزش ویژه برند خاطرنشان میسازد.
وفاداری به برند به عنوان تعهد قوی مصرفکننده، نسبت به خرید مجدد یا به کارگیری و منظم یک برند در آینده میباشد. صرفنظر از تأثیرات موقعیتی و تلاشهای بازاریابی که به طور بالقوه موجب تغییر رفتار میشوند. این تعریف بر بعد رفتاری وفاداری به برند تأکید دارد. وفاداری نگرشی به برند، میزان تعهدی است که در غالب ارزش منحصر به فرد برای محصول در نظر گرفته میشود.
وفاداری معیاری است که میزان تمایل مشتری به برند را ارزیابی میکند. مشتریانی که محصولی را علیرغم ویژگیهای برتر رقبا، قیمت یا کارکرد راحت خریداری میکنند، ارزشی را در برند درک میکنند. از سویی اگر مصرفکنندگان نسبت به برند بیتفاوت باشند آنها بر پایه قیمت و راحتی به خرید میپردازند که نشانگر آن است که باور دارند برند دارای ارزش ویژه پایینی است.
انجمن بازاریابی امریکا نیز وفاداری به برند را به عنوان موقعیت یا وضعیتی تعریف میکند که یک مصرفکننده عموماً به جای خرید از چند تأمینکننده، محصول یا خدمت را به شکل مکرر و در طول زمان از یک تولیدکننده خریداری میکند یا درجهای که یک مصرفکننده موافق خرید یک برند مشابه از یک طبقه محصول است.
تقسیمبندی وفاداری ارتباط
شرکتهایی که اهمیت خلق ارتباط بلندمدت با مشتریان را درک میکنند، استراتژیهای تقسیمبندیشان را منطبق بر ادراک مشتریان از ارتباط آنها و هم بر رفتار آنها در محدوده آن ارتباط استوار میسازند. چهار قسمت وفاداری براساس ماهیت ارتباطات شامل موارد زیر است :
- فاقد وفاداری : مشتریان وابستگی کمی نسبت به مارک احساس میکنند و احتمال ندارد که خرید خود را تکرار کنند. بنابراین برگشت اندکی از این تغییردهندگان مارک یا غیراستفاده کنندگان انتظار میرود. به ندرت این قسمت مورد هدف قرار میگیرد.
- وفاداری بیحال : مشتریان وابستگی کمی نسبت به مارک احساس میکنند. اما خرید تکراری خود را بدون عادت انجام میدهند. بهترین استراتژی جهت استفاده برای این گروه تسهیل هر چه ممکن خرید میباشد.
- وفاداری نهفته : مشتریان احساس قوی نسبت به مارک دارند ولی خرید تکراری اندکی دارند. این امر بخصوص در مورد خریدهای عمده نظیر خودرو یا لوازم خانگی بزرگ مصداق دارد. ممکن است مشتری در طول بیست سال یا در این حدود فقط یک بار ماشین لباسشویی بخرد. اما مارک میتگ، وفاداری این فرد را در زمانی میخواهد که ماشین لباسشویی را جایگزین میکند. همچنین میتگ از این فرد انتظار دارد به عنوان جانشین افرادی که میخواهند مارک را مورد آزمایش قرار دهند، در بین خانواده و دوستان عمل کند، تا قدرت تبلیغات شفاهی را به حداکثر رساند. ارتباطهای بازاریابی یادآورنده، برنامههای پاداش استراتژیهای عمده این قسمت هستند.
- وفاداری ارزشی آ: مشتریان وابستگی شدید به مارک داشته و خریدهای تکرار نیز دارند. استراتژی برای این بخش مستلزم ایجاد حس تعلق به باشگاه خاص میباشد یا از نظر روحی و یا از نظر عملی. نظیر گروه دارندگان هارلی که خود سازمانیافته هستند.
این سطوح ارتباط بر این نکته تأکید دارد که تمام مشتریان در قسمتهای ارتباطی مختلف یکسان نیستند. شناسایی تفاوت بین آنها در هدفگیری و همچنین در طراحی پیامهایی برای هدف قرار دادن علایق آنها میتواند مفید واقع شود.
آگاهی از برند
آگاهی از برند عبارت است از توانایی خریدار بالقوه جهت تشخیص و به خاطر آوردن اینکه یک برند عضوی از یک طبقه کالایی خاص است.
آگاهی از برند به قدرت یک برند در ذهن مصرفکننده اشاره دارد و یکی از اجزاء اصلی و مهم ارزش ویژه برند است. آکر برای آگاهی برند چندین سطح در نظر گرفته، از صرفاً شناخت برند تا غلبه و استیلای برند که مشتری در این شرایط تنها برندی که به خاطر میآورد، برند مورد نظر است. آگاهی از برند را به عنوان توانایی مصرفکننده در شناسایی یا شناخت برند تعریف میکنند، در حالی که کلر آن را شامل هر دو مفهوم شناخت و یادآوری برند میداند. به نظر کلر به یادآوری برند اشاره دارد، به توانایی مصرفکننده برای به خاطر آوردن برند، به طور مثال هنگامی که طبقه محصول و یا نیاز ارضا شده که توسط آن مطرح شده باشد. او معتقد است شناخت برند ممکن است آنقدر با اهمیت باشد که تصمیم خرید در فروشگاه گرفته شود.
طبق تعریف کلر آگاهی از برند از طریق سه مزیت نقش مهمی در تصمیمگیری مشتری ایفا میکند: مزیتهای یادگیری، مزیتهای توجه و بررسی و مزیتهای انتخابی. ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری هنگامی رخ میدهد که مشتری آگاهی و آشنایی زیادی نسبت به برند داشته باشد و برخی از نشانهها و تداعیهای منحصر به فرد، قوی و مطلوب برند را به خاطر آورد. در این پژوهش آگاهی از برند هم به معنای شناخت برند و هم به معنای یادآوری برند به کار رفته است.
مطالعات صورت پذیرفته توسط یی و راج در مورد آگاهی از برند بیانگر این موضوع است که بین آگاهی از برند، یادآوری برند و عملکرد شناخت آن توسط مشتریان رابطه وجود دارد. بنابراین جلب توجه مشتری به منظور ایجاد آگاهی از برند در حافظه آنها عامل مهمی برای ساخت ارزش ویژه برند میباشد.
کیفیت ادراک شده از برند
داوری و قضاوت مصرفکننده در خصوص ارجحیت و مزیت یک محصول، با توجه به هدفی که آن محصول داشته است و نسبت به سایر محصولات موجود در بازار.کیفیت درک شده، درک مشتری از کیفیت کلی یک محصول یا خدمت در مقایسه با سایر جایگزینها میباشد.
برند با کیفیت درکشده توسط مشتری پیوند خورده است، ادراکی که تنها کیفیت کلی را نشان میدهد و ضرورتاً بر مبنای دانش مشتریان در مورد ویژگیهای جزئی آن نیست. درک کیفیت ممکن است تا حدی در صنایع مختلف متفاوت باشد. کیفیت بالا مستقیماً بر تصمیم خرید و وفاداری تأثیر دارد و از قیمت و حاشیه سود بیشتر، حمایت میکند. همچنین میتواند پایهای برای گسترش دامنه برند باشد.
کیفیت درک شده را میتوان چنین تعریف کرد : ادراک مشتری از کیفیت کلی یا برتری یک کالا یا خدمت نسبت به تمایل مشتری به جایگزینهای آن. کیفیت درکشده را ضرورتاً نمیتوان به صورت عینی در یک قسمت خاص تعیین کرد، چرا که یک ادارک است و تا اندازهای هم مرتبط با قضاوت درباره چیزی است که برای مشتری مهم است.برای بازاریاب، کیفیت ادراکی بالا با خود یک صرف قیمتی به همراه دارد و برای شرکت حاشیه سود بالایی به همراه داشته که میتواند مجدداً در ارزش ویژه برند سرمایهگذاری گردد.
آکر اعتقاد دارد کیفیت ادراکی معمولاً در ارزش ویژه برند نقش مرکزی و حیاتی دارد. این مسأله یک الزام رقابتی است و بسیاری از شرکتها امروزه، کیفیت مشتری مدار را به ابزار استراتژیک نیرومندی مبدل ساختهاند. آنها رضایت و ارزش مشتری را از طریق برآوردن مداوم و سودمند نیازها و ترجیحات مشتریان در مورد کیفیت ارضاء کردهاند. کاتلر ارتباط درونی بین کیفیت محصول/خدمت، رضایت مشتری و سودآوری شرکت را مورد توجه قرار داده است. کیفیت ادارک شده به معنای ادراک کلی مشتری از کیفیت یا برتری محصول / خدمت در مقایسه با سایرگزینههای موجود در بازار با توجه به اهداف استفاده و کاربردهای آن است. نگرش در مورد برند با جمعبندی کلی ارزیابی مشتریها از برند به وجود میآید که این نگرشها اغلب پایه و اساس انتخاب برندها به شمار میآیند. نگرشها از برند به مزیتها و ویژگیهای خاص آن وابسته است. مصرفکننده میتواند مجموعهای از نگرشها را نسبت به برند در ذهن خود داشته باشد؛ اما مهمترین نگرشها آنهایی هستند که با کیفیت ادارکشده، ارزش مشتری و رضایت مشتری رابطهی نزدیک دارند.
کیفیت درک شده از طرق زیر ایجاد ارزش میکند:
- دلیلی برای خرید : در بسیاری از زمینهها کیفیت درکشده دلیلی اساسی برای خرید، مورد توجه قرار دادن یا توجه نکردن و انتخاب یا رد برند میباشد.
- تمایز / جایگاه : برند چه یک بانک باشد چه یک اتومبیل، کیفیت درک شده از آن از ویژگیهای اصولی جایگاهیابی میباشد.
- صرف قیمت : مزیت در کیفیت درکشده به شرکت اختیار افزایش صرف قیمت را میدهد.
- جلب توجه و علاقه اعضای کانال توزیع : کیفیت درکشده همچنین میتواند وسیلهای برای دستیابی به خردهفروشان و سایر اعضای کانال باشد.
- توسعه دامنه برند : کیفیت درکشده، میتواند به قبول گسترش دامنه برند توسط مشتریان کمک کند.
همانطور که ذکر شد کیفیت درک شده دلیلی اساسی برای خرید و سبب جلب توجه و تمایل مشتریان میباشد. مشتریان همیشه به دنبال کیفیت مناسب میباشند. یک کیفیت مناسب باعث گسترش بیشتر دامنه تجاری توسط مشتریان میشود و دلیلی برای جایگاهیابی مناسب برند شرکت و کمک به خرید بیشتر و وفاداری مشتریان میشود.
تداعی برند
یکی دیگر از اجزاء مهم ارزش ویژه برند است.چیزی که گمان میرود معنای برند برای مصرفکنندگان باشد. اگرچه برند ممکن است منابع مختلف تداعی داشته باشد، هویت و شخصیت برند و تداعی سازمانی دو نوع از مهمترین تداعیهای برندند که بر ارزش ویژه برند اثر میگذارند. شخصیت برند از عوامل کلیدی ارزش ویژه برند بوده و براساس ویژگی و خصایص گوناگونی که برند در اذهان مصرفکنندگان دارد تعریف میشود. در پژوهش حاضر شخصیت برند به عنوان مجموعه ویژگیهای انسانی مرتبط با برند در نظر گرفته میشود.هر چیز مرتبط با برند در ذهن است و میتواند شامل ذهنیت مصرفکننده، ویژگیهای محصول، موارد مصرف، تداعیهای مربوط به سازمان، شخصیت برند و سمبلها باشد.
منبع
رضایی بهارانچی، اعظم (1393)، تأثیر فعالیتهای ترویجی بر ارزش ویژه برند، پايان نامه كارشناسي ارشد، مدیریت اجرایی(استراتژیک)، دانشگاه پیام نور
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید