ارتباط شخصیت با انگیزش و اهداف پیشرفت

موری تمایلات انگیزشی مثل نیاز به پیشرفت و دوست‌داشتن را ذاتی دانسته و نیازها را به عنوان صفات شخصیت به کار برده‌است که بر اساس آنها می‌توان افراد را از هم متمایز کرد.  مازلو؛  نیز کتابی با عنوان انگیزش و شخصیت تألیف کرده و درباره‌ی سلسله مراتب نیازها در آن بحث کرده‌است. گرچه مازلو به صراحت از ارتباط شخصیت و انگیزش سخن نگفته، اما با توجه به کلیت و یکپارچگی که برای رفتار فرد قائل است می‌توان دریافت که او انگیزه‌ها را سازمان دهنده‌ی شخصیت به حساب می‌آورد. ورمتن و همکاران،  هم معتقد هستند چون صفات شخصیتی، عواطف، رفتار و انگیزه‌های افراد را رقم می‌زند این فرض منطقی است که صفات شخصیتی زیربنای تفاوت‌های فردی در جهت‌گیری هدف باشند .

در راستای دلایل نظری، شواهد تحقیقاتی زیادی نیز درباره ارتباط انگیزش و شخصیت وجود دارد. به اعتقاد کومارجو و کاروا،  از جمله دلایل اینکه چرا شخصیت باید با انگیزش مرتبط باشد یکی وجود شواهد تحقیقاتی مبنی بر اینکه دانش‌آموزان یا به صورت درونی و یا به صورت بیرونی برانگیخته می‌شوند و دیگر اینکه بعضی شواهد موجود نشان می‌دهد برخی دانش‌آموزان درگیر مسائل درسی نمی‌شوند. همچنین تفاوت‌های فردی در سبک‌های یادگیری دلیل دیگری برای این رابطه است که بعضی دانش‌آموزان رویکرد سطحی، بعضی رویکرد عمیق یا رویکرد پیشرفت‌مدار دارند. کتل؛ در توصیف شخصیت می‌گوید:  شخصیت آن چیزی است که این امکان را فراهم می‌آورد تا آنچه که یک شخص در موقعیتی معین انجام خواهد داد، پیش‌بینی شود. با پذیرش توصیف این روان‌شناس می‌توان انتظار داشت که سازه‌ی شخصیت به گونه‌ای فراگیر، تمام فعالیت‌های انسان ازجمله جهت‌گیری‌های انگیزشی و پردازش‌های شناختی او را تحت تأثیر قرار دهد.

کمال‌گرایی

کمال‌گرایی  یکی از سازه‌های شخصیتی می‌باشد که نقش مهمی را در سازش یافتگی افراد ایفا می‌نماید. پژوهش و نظریه‌پردازی پیرامون کمال‌گرایی طی دودهه گذشته روند روبه‌رشدی داشته است. هم اکنون کمال‌گرایی به عنوان یک سازه چند بعدی در نظر گرفته می‌شود که این ابعاد می‌توانند از نظر همبستگی و نتایج، تفاوت زیادی با یکدیگر داشته باشند. گرچه نویسندگان تمایل دارند در ابتدا بر جوانب منفی و مخرب سازه‌ی کمال‌گرایی تأکید کنند اما اخیراً علاقه زیادی به توجه بر ابعاد مثبت آن شکل گرفته است. افراد کمال‌گرا نه به خاطر میل به پیشرفت و ترقی، بلکه به خاطر ترس از شکست، برانگیخته می‌شوند. ترس موجب رفتار اجتنابی می‌شود و رفتار اجتنابی پیوسته فرد را گوش به زنگ نگه می‌دارد و به موجب آن، فرد از آنچه که ترس‌آور است، اجتناب می‌نماید. نظرات متعددی درباره چگونگی شکل‌گیری کمال‌گرایی مطرح شده است.

یکی از نظریه‌ها بر این باور است که ریشه‌ی کمال‌گرایی را باید در والدین کمال‌گرا جستجو کرد .فرد کمال‌گرا یعنی فردی که نیاز و عطش دارد از هر نظر کامل و بی‌نقص  باشد، خود را درست مطابق تصویر آرمانی که از خودش دارد فرض می‌کند و چون گمان می‌کند به راستی همان چیزی است که به حکم خود آرمانی باید باشد، بر این اساس خود را در زمینه‌های اخلاقی ، عقلی و معنوی از همه نظر کامل و از همه کس برتر حس می‌کند و دیگران را به چشم حقارت و کوچکی می‌نگرد، ولی به حکم بخش دیگری از تصویر آرمانی‌اش، احساس حقارت دیگران را حتی از چشم خود هم پنهان می‌کند.کمال‌گرایان خواهان برتری، پیروزی و تسلط‌اند و  به آن شیوه‌, به اضطراب‌ها و ترس خود غلبه می‌کنند.

کمال‌گرایی از نگاه متقدمین روان‌شناسی

موضوع کمال‌گرایی در پژوهش‌های متقدمین روان‌شناسی نیز مشاهده می‌شود. برای مثال فروید، کمال‌گرایی را به کنش‌وری فرامن افراط‌گر نسبت داد. او همچنین کمال‌گرایی را نوعی خودشیفتگی و در قلمرو اختلال‌های نوروتیک می‌دانست. از سوی دیگرآدلر, وجود استانداردهای بالای کمال‌گرایانه را برای سلامتی ذهنی و فکری ضروری می‌داند. فروید در توصیف افراد کمال‌گرا اظهار می‌کند که محرک اصلی در زندگی این افراد رسیدن به خوشبختی نیست، بلکه تکامل و برتری یافتن است. زندگی آنها در یکسری حتم‌ها، بایدها و نبایدها خلاصه شده است. آنها در هر کاری باید به کمال برسند و به بهترین شیوه آن را انجام دهند وگرنه خرسند نخواهند شد و نرسیدن به کمالات آنها را دچار اضطراب و افسردگی شدید می‌کند. این توقعات بی‌جا و عهده‌دار شدن مسئولیت سنگین و غیرمنطقی، عرصه زندگی را بر آنان تنگ می‌کند.

تعریف‌های کمال‌گرایی

کمال‌گرایی به منزله تمایل فرد به وضع معیارهای کامل و دست‌نیافتنی و تلاش برای تحقق آن‌هاست . که با ارزشیابی‌های انتقادی از عملکرد شخص همراه است . کمال‌گرایی یک الگوی پایدار فکر و رفتار است که به میزان کمی در طی زمان تغییر می‌کند، برعکس سایر حالات انسان مانند ترس و یا اضطراب که در موقعیت خاصی به کار می‌رود. تحقیقات مختلف، کمال‌گرایی را به عنوان یک صفت پایدار شخصیتی که از اوایل زندگی تشکیل می‌شود در نظر می‌گیرند.

برنز، کمال‌گرایی را به عنوان سازه‌ای نوروتیک این طور تعریف می‌کند: «شبکه ای از شناخت‌ها شامل انتظارات و تفسیرهای مربوط به رویدادها و ارزشیابی‌های شخص از خودش و دیگران که وضع معیارهای غیرواقع‌بینانه، پایبندی جدی و بدون تأمل به آن معیارها و معادل دانستن ارزش شخصی با عملکرد از مشخصه‌های آنها است.کمال‌گرایی یعنی گرایش فرد به داشتن مجموعه‌ای از معیارهای افراطی و تمرکز بر شکست‌ها و نقص‌ها در عملکرد و اعتقاد به کامل بودن و احساس اضطراب و فشار روانی بالا و ترس از اینکه نتواند مطابق انتظارات خود زندگی کند. ویزمن،  باور دارد که کمال‌گرایی نیاز شدید برای پیشرفت است و این گرایش به صورت معیارهای شخصی بالا و غیر واقع بینانه آشکار می‌شود. فراست، مارتن، لاهارت و رزونبلت،  کمال‌گرایی را به عنوان مجموعه معیارهای بسیار بالا برای عملکرد که با خود ارزشیابی انتقادی همراه است، تعریف کرده‌اند .

کمال‌گرایی بهنجار و نابهنجار

کمال‌گرای افراد بسته به شرایطی که در آن قرار داشته و دارند و نگرش آن‌ها از این شرایط می‌تواند هم جنبه‌ی مثبت و بهنجار داشته باشد و به موفقیت، خشنودی و رضایت‌مندی بیانجامد و هم جنبه‌ی نابهنجار داشته باشد و به ناخشنودی، نارضایتی، ناامیدی و آسیب‌های روان‌شناختی منجر گردد.براساس تقسیم بندی بهنجار- نوروتیک، دو نوع کمال‌گرایی را متمایز کرده‌اند:

کمال‌گرایی مثبت یا انطباقی , بهنجار:که با استانداردهای شخصی سطح بالا اما قابل دسترس، گرایش به نظم و سازماندهی در امور، احساس رضایت‌مندی از عملکرد خود، جستجو برای تعالی در امور و انگیزش برای رسیدن به پاداش‌های مثبت، مشخص می‌شود.

کمال‌گرایی منفی یا غیر انطباقی , نابهنجار: با استانداردهای سطح بالا و غیر واقع بینانه، نگرانی مفرط درباره‌ی اشتباهات و نقایص شخصی، ادراک فشار زیاد از محیط برای کامل بودن، اداراک فاصله زیاد بین عملکرد شخصی و استانداردها و شک و تردید اجبارگونه در امور و پرهیز از عواقب کارکردهای شخصی تعریف می شود.

این مؤلفه‌ها به ترتیب با انتظارات شخصی منطقی و غیر منطقی مشخص می‌شوند. ویژگی‌های کمال‌گرایانه از نظر اندازه و شدت در امتداد احساس ارزش شخصی که بر حسب معیارهای مربوط به عملکرد فرد مشخص می‌شوند، متفاوت خواهند بود . بر اساس اين تقسيم بندي، كمال‌گراي بهنجار از تلاش و رقابت براي برتري و كمال لذّت مي برد و در عين حال محدوديت‌هاي شخصي را به رسميت مي‌شناسد، اما كمال گراي نوروتيك به دليل انتظارات غيرواقع بينانه هرگز از عملكرد خود خشنود نخواهد شد. می سیل دین،  آورده است که در کمال‌گرایی بهنجار , مثبت افراد می‌توانند مقداری عیب را در خودشان تحمل کنند و از موفقیت‌هایشان لذت ببرند و از خودشان راضی باشند. آن‌ها از کارهای سخت و طاقت‌فرسا لذت می‌برند که احساس می‌کنند در انجام کارها آزادند، می‌کوشند که به بهترین صورت عمل کنند. در کمال‌گرایی منفی افراد رفتارهای ناقص و تقویت منفی نشان می‌دهند. برای مثال، افراد در مورد ارزیابی خود به وسیله‌ی دیگران شک می برند و از این که اشتباهی را بیش از حد مرتکب شوند، نگران هستند. انجام رفتارهای افراطی اجتنابی باعث مشکلاتی در مورد ارزش خویشتن و در نهایت، به نتایج منفی منجر می‌شود.

الگوی سه بُعدی کمال‌گرایی

تا قبل از 1990 به کمال‌گرایی به عنوان سازه‌ای تک بعدی نگریسته می‌شد و عمدتاً به شناخت‌های خودمدارانه متمرکز بود، ولی در اواخر 1990 کمال‌گرایی به عنوان سازه‌ای چند بعدی مد نظر قرار گرفت. از جمله هویت و فلت،  کمال‌گرایی را به عنوان سازه‌ای چند بعدی در نظر گرفته‌اند که شامل ابعاد کمال‌گرایی خویشتن مدار ، دیگر مدار  و جامعه‌مدار  می‌شود.کمال‌گرایی خویشتن‌مدار مجموعه استانداردهایی دقیق، برای ارزیابی رفتار فرد به شیوه‌ای دقیق و افراطی است. این زیر مقیاس دارای یک مؤلفه انگیزش نیرومند است که در تلاش‌های شخص برای رسیدن به خویشتن کامل و اجتناب از شکست نمایان شده و منجر به انتقاد از خود و خودتنبیهی می‌شود. به عنوان مثال من تلاش خواهم‌کرد که هر روز بهتر از دیروز باشم . این کمال‌گرایی باعث تفاوت بین خودِ ایده‌آل و خود واقعی می‌شود و در نتیجه با افسردگی همراه است. کمال‌گرایی جامعه مدار شامل معیارهای کمال‌گرایانه یا غیر واقع‌بینانه تحمیلی از سوی دیگران بر فرد است. دیگران به نحو دقیقی فرد را ارزیابی می‌کنند و برای کامل‌بودن به او فشار می‌آورند. به عبارت دیگر آنها انتظار دارند که فرد کامل باشد. به عنوان مثال، مردم هیچ چیزی را کمتر از کامل انجام دادن از من انتظار ندارند. اضطراب و خشم برآیندهای این نوع کمال‌گرایی هستند زیرا معیارهای تحمیل شده افراطی و غیرقابل کنترل هستند.

در آسیب‌شناسی روانی، درخواست تأیید از سوی دیگران و ترس از ارزیابی منفی از علائم این نوع کمال‌گرایی هستند. دسترسي به اين معيارهاي كمال‌گرايانه تحميل شدة اجتماعي اگر محال نباشد، حداقل دشوار است.کمال‌گرایی دیگرمدار تمایل به داشتن معیارهای بالای غیر واقع‌بینانه به خاطر رفتار افراد مهم در زندگی شخص است. این مؤلفه منجر به سرزنش دیگران، فقدان اعتماد به نفس و احساس ناکامی در روابط با دیگران، بدبینی، تنهایی و مشکلات زناشویی در ارتباط برقرارکردن می‌گردد.كمال‌گرايي خودمدار جنبه‌اي از كمال‌گرايي است كه مي تواند پيامدهاي سازگارانه و مثبت تري به همراه داشته باشد. اين نوع كمال گرايي زماني كه افراد بر موقعيت‌ها كنترل داشته باشند و توانايي دست يافتن به اهداف را دارند و در گذشته نيز كمتر شكست را تجربه كرده‌اند مي‌تواند براي فرد سازگارانه باشد. كمال‌گرايي خودمدار با استراتژي‌هاي يادگيري و انگيزش رابطة مثبت دارد؛ و همچنين عملكرد در مدرسه و نمره‌هاي تحصيلي را پيش‌بيني مي‌كند؛ در ضمن با مشخصه‌هاي مثبت تلاش و رقابت براي پيشرفت، عزت نفس و خودشكوفايي مرتبط مي‌شود.

علت‌شناسی   

در خصوص علت‌شناسی کمال‌گرایی از زمانی که برای اولین بار این پدیده شناسایی و مفهوم‌سازی شد، بحث شده است. مهم‌ترین فاکتورهایی که به عنوان عامل علّی در رشد تحول کمال‌گرایی مطرح بوده، تأثیر شیوه‌های فرزند پروری و سبک‌های دلبستگی است. اشکال ایمن و ناایمن دلبستگی می توانند در قالب الگوسازی‌های فعال درونی که افراد در مورد خود و دیگران شکل می‌دهند، درک شوند. همان طور که کودکان با مراقبان تعامل برقرار می‌کنند، الگوهای فعال درونی‌ای شکل می‌دهند که خود، بازنمایی طرحواره‌ای، از خود و دیگران است. آنان از این الگوها به عنوان راهنما در تفسیر وقایع و تشکیل انتظارات در خصوص روابط انسانی بهره‌می‌گیرند. کودکان با مراقبانی حساس و پاسخگو، احتمالاً نتیجه می‌گیرند مردم افرادی قابل اعتمادند، درنتیجه الگوی مثبتی از دیگران در ذهن‌شان شکل می‌گیرد. در مقابل کودکان با مراقبانی غیر حساس، بی‌توجه و یا بدرفتار، احتمالاً نتیجه می‌گیرند مردم قابل اعتماد نیستند و در نتیجه الگوی فعال منفی در آنان شکل می‌گیرد.

نقش تعامل والدین, کودک در پدیدآیی کمال‌گرایی مورد توجه بعضی از نظریه‌پردازان قرار گرفته است. طبق این نظر، افراد کمال‌گرا ممکن است در خانواده‌هایی بزرگ شده باشند که هر عملکرد غرکاملی از سوی آنها یا با انتقادگری آشکار والدین مواجه شده باشد، یا با انتقادگری ضمنی از طریق تحمیل معیارها و انتظارات بالا. در نتیجه‌ی این سبک تعامل خانوادگی، کودکان والدین پرتوقع شیوه‌های کمتر انتقادی ارزشیابی عملکرد خودشان را یاد نمی‌گیرند. تمایلات کمال‌گرایانه‌ی شکل گرفته در کودکی سپس به وسیله‌ی عوامل دیگر مانند مدل‌های غیرواقع‌بینانه در فرهنگ عمومی و تأکید بر پیشرفت ذر نظام آموزشی استمرار می‌یابد.

شواهد پژوهشی تأثیر کمال‌گرایی والدین بر شکل‌گیری کمال‌گرایی و پیامدهای آسیب‌شناختی آن بر فرزندان را تأیید کرده‌اند.برنز,  معتقد است نیاز به کامل بودن از تجارب دوران کودکی شخص و معمولاً از انتقادات والدین سرچشمه می‌گیرد. پدر و مادرها غالباً برای حفظ عزت‌نفس خود از کودکشان انتظار دارند به هدف‌هایی دست یابد که ماورای خواسته‌ها و توانایی‌های اوست. مادری ممکن است با تحت فشار قرار‌دادن دخترش که شاگرد متوسطی است از او بخواهد که شاگرد اول شود؛ پدری ممکن است به پسرش که استعداد ورزشی ندارد فشار بیاورد که در تیم فوتبال بازی کند. هر فعالیتی که منجر به تحقق انتظارات نشود، اگرچه ممکن است در حد موفقیت بزرگی باشد، با این حال نوعی شکست تلقی می‌شود و کودک مأیوس، ناخودآگاه به این نتیجه می‌رسد که اگر بخواهد مورد انتقاد واقع نشود و طرد نشود، باید پیوسته برای کامل بودن بکوشد و جز رسیدن به کمال به چیز دیگری قانع نباشد .

رابطة كمال‌گرايي با هدف‌گرايي و انگیزه‌ی پیشرفت

در سالهاي اخير تحقيقات زيادي رابطة بين خصلت كمال‌گرايي و سازه هاي روان‌شناختي مختلف را بررسي كرده‌اند. با اين حال تعداد اندكي از اين تحقيقات به بررسي رابطة بين كمال‌گرايي و انگيزة پيشرفت اختصاص دارند. نتايج تحقيقات پيشين نشان‌مي‌دهد كه يادگيرندگان، جهت‌گيري‌هاي انگيزشي مختلفي دارند؛ يكي از عوامل احتمالاً مؤثر بر جهت‌گزيني‌هدف، كمال‌گرايي است. چون كمال‌گرايان خودمدار استانداردهاي بالايي براي خود انتخاب مي كنند و عملكرد خود را بر اساس اين استانداردها ارزشيابي مي كنند. به نظر مي رسد به وسيلة نياز به پيشرفت برانگيخته شوند و بر اساس اين نياز، اهداف تبحري يا اهداف عملكرد گرايشي داشته باشند. در مقابل، كمال‌گرايان جامعه‌مدار كه معتقد هستند ديگران استانداردهاي بالايي براي آنها در نظر دارند و از آنها توقع برآورده‌كردن آنها را دارند بايد بيشتر به وسيله .

ترس از شكست برانگيخته شوند، زيرا آنها مي پندارند كه خودارزشي آنها به برآورده‌كردن اين انتظارات وابسته است. در نتيجه، كمال‌گرايان جامعه مدار بيشتر احتمال دارد كه اهداف عملكردگرايشي يا عملكردگريزي را بپذيرند، كه از ترس آنها از شكست نشأت مي گيرد. نيوميستر ، در تحقيقي كيفي، تئوري هدف سه بخشي اليوت و كمال‌گرايي را در دانشجويان سرآمد دانشگاهي بررسي و حمايت‌هايي براي اين فرضيه ها فراهم كرده‌است. در اين تحقيق كمال‌گرايان خودمدار اظهار داشته‌اند كه اهداف تبحري و عملكرد گرايشي دارند در حالي‌كه كمال‌گرايان جامعه‌مدار اذعان داشته‌اند كه اهداف عملكردگريزي و عملكردگرايشي دارند. در تحقيقي کمّي نيوميستر و فينچ ،  اين فرضيه‌ها را آزمون کردند؛ نتايج تحقيق آنها از اين فرضيه ها حمايت مي‌کند.

ارتباط کمال‌گرایی با شخصیت

يافته‌هاي پژوهشي در زمينه‌ی بررسي ابعاد سه گانه كمال‌گرايي، همبستگي اين سازه را با ويژگي‌هاي شخصيتي، رفتاري و مشكلات روان‌شناختي تأييد كرده‌اند. كمال‌گرايي خودمدار با مشخصه‌هاي خودشيفتگي، خودسرزنشگري، خودانتقادگري، احساس گناه، سهل انگاري و تعلّل در انجام‌دادن كارها، افسردگي و نوروزگرايي در ارتباط است. كمال‌گرايي ديگرمدار با مشخصه‌هاي منفي، از جمله ديگرسرزنشگري، اقتدارگرايي و سلطه جويي، ويژگي‌هاي شخصيت نمايشي، خودشيفته و ضداجتماعي بستگي دارد. كمال‌گرايي جامعه‌مدار با نياز به تأييد ديگران، ترس از ارزشيابي منفي، منبع كنترل بيروني، بيش‌تعميم‌دهي، شكست، افسردگي و اضطراب مرتبط است .

منبع

بدرلو،رضا(1393)، نقش اهداف پیشرفت، کمال‌گرایی و شخصیت در پیش بینی رضایت تحصیلی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0