اختلالات يادگيري

از سال 1950 ميلادي به بعد كم كم توجه معلمين ،‌روان شناسان و پزشكان به گروه خاصي از كودكان و آموزش آنها معطوف شد كه از نظر جسماني دچار عارضه مشخصي نبوده ولي دچار نارسائي هاي ويژه در يادگيري و گاهي اوقات نابهنجاري هاي رواني رفتاري هستند و درمان آنها با روش هاي متداول امكان پذير نيست . نارسائيهاي اين كودكان با واژگان خاصي چون ضايعات مغزي ،‌ ضايعات خفيف مغزي و آسيب هاي مغزي نامگذاري شده است و اين اصطلاحات كه در آنها ريشه اصلي نارسائيهاي يادگيري عوامل بدني فرض شده است با اعتراضات و انتقادات بسياري رو به رو شده است . متخصصين آموزشي با بسياري از كودكان رو به رو مي شوند كه دچار اختلالات يادگيري هستند و علم پزشكي هيچ گونه علامتي از نابهنجاري هاي عصبي يا ضايعات مغزي در آنها نمي بينند در حاليكه كودكان ديگري هستند كه دچار ضايعات مشخص شدۀ مغزي اند ولي هيچ گونه مشكلي در يادگيري ندارند . اكنون نارسائي هاي ويژه يادگيري يا اختلالات يادگيري را براي اين گونه كودكان كه با وجود هوش بهنجار در يك يا چند زمينه نظير ‌: نوشتن ،‌خواندن ،‌ سخن گفتن و فهم رياضي و محاسبه دچار ناتواني در يادگيري هستند به كار مي برند . چون اين كودكان دچار ضايعه مشخص شده مغزي يا عصبي نيستند ،‌نظريه اشكالات مغزي و عصبي نتوانسته متخصصين اين رشته را قانع و راضي سازد .

علل اختلالات يادگيري

در كل پژوهشگران علل اختلالات يادگيري را به دو گروه خارجي و داخلي تقسيم بندي كرده اند كه اين طبقه بندي بر اساس مطالعات و بررسي هاي پژوهشگران انجام گرفته است .

  • عوامل داخلي كه عبارتند از :‌

آسيب مغزي ،‌سوء تغذيه يا عدم تعادل شيميائي بدن ،‌استرس هاي قبل از تولد و عوامل ژنتيكي .

  • عوامل خارجي كه عبارتند از :‌

سبك يادگيري و عوامل محيطي (‌نظير كلاس درس كه گاهي موجب فقدان انگيزه ،‌روشها و كيفيت مواد نامناسب مي شود و نيز عدم ثبات خانوادگي ،‌محيط مدرسه و فقر فرهنگي اجتماعي .)‌

به اعتقاد بسياري از متخصصين تعليم و تربيت عوامل خارجي از جمله عوامل اصلي در تمامي اختلالات يادگيري اند ولي از آنجائي كه مغز مركز يادگيري است . به اعتقاد بسياري از پژوهشگران و متخصصين دانش آموزان با مسائل يادگيري به برخي از انواع آسيب مغزي به طور جدي دچار هستند . تكنولوژي هائي چون EEG‌ يا الكترو آنسفالوگرافي كه براي كه اندازه گيري فعاليت مغز به كار مي رود ،‌مي تواند آسيب مغزي را مشخص كند . امروزه علاقه در ارزيابي نورولوژيكي و پژوهش مغزي در حوزه نارسائي يادگيري به وجود آمده است و نيز يافته ها حاكي از آن است كه تفاوت در ساختار قرنيگي و يا سطوح فعاليت حداقل يك نيمكره از مغز براي افراد با و يا بدون اختلال يادگيري وجود دارد .

رياضي و حساب نارسائي

يكي از بارزترين ويژگي هاي انسان و متمايز كنندۀ وي از حيوانات شناخت عقلاني و تفكر اوست . انسان نه تنها به ادراك مستقيم از جهان دست مي زند بلكه داراي توانائي هائي است براي دريافت و پردازش اطلاعات و اين توانائي نيز به مدد تحول و تكامل ساختمان عصبي بسيار منظم و در عين حال پيچيده انسان است كه در جريان تكوين فردي حاصل شده است . تأثير محرك ها به اندام حسي و تجزيه و تركيب هاي مغزي و فرايندهاي نوروپسيكولوژي موجب شناخت شده و يكي از عالي ترين توانمندي هاي بشري كه در عالي ترين سطح بازنمائي عمل مي كند « رياضيات »‌است كه به عنوان يكي از عوامل دخيل در شناخت انسان نظم موجود در پديده هاي ذهن را بازنمائي مي كند . فعاليت هاي عالي ذهن وقتي شروع مي شود كه تصويري از جهان و محيط پيرامون در ذهن كودك ايجاد شود يعني كودك بتواند خصوصياتي را از محركها انتزاع كرده و آنها را با دانسته ها و تجارب پيشين بسنجد و عناصر غير ضروري را كنار زده و امكان شناخت دقيق تر را فراهم كند . در طي اين مراحل كودك به تجسم و بازآفريني جهان پرداخت كه يكي از اين الگوهاي بازنمائي ،‌رياضي است.

به اعتقاد پياژه ساختارهاي منطقي و رياضي همگي انتزاعي است . رياضي ،‌در واقع علمي است كه نظم انتزاع از اشياء و پديده هاي خاص معرف آنها را مورد مطالعه قرار مي دهد و به تعبيري ديگر ‌رياضي فعاليتي است ذهني كه داراي سيستم هاي يكپارچه اي از مفاهيم به لحاظ بينائي ،‌فضائي و هندسي است . نقش رياضي مطالعۀ ارتباطات مفاهيم و عملكردهاي ذهني است كه مي تواند بين آنها رخ دهد و نيز رياضي علمي نيست كه در خلأ انجام گيرد بلكه نوعي فعاليت  انساني است كه در روشنائي قرن ها تجربه و با استفاده از مغز بشر با تمام قدرت ها و ضعف هايش انجام مي گيرد . به اعتقاد پژوهشگران دانش آموزان با اختلال رياضي يا حساب نارسائي داراي نقص نورولوژيكي هستند كه در پردازش اعداد دچار مشكل اند . حساب نارسائي در واقع ناتواني عميق در فراگيري مفاهيم رياضي و محاسبه كه با بدكارکردي مغزي در ارتباط است مي باشد . از ويژگي هاي اين گروه از كودكان اين است كه آنها معمولاً‌ در زمينه درك روابط فضائي ،‌حافظه بينائي و ثبات شكل دچار مشكلات شديدي هستند و در بررسي دشواري هاي رياضي اين گروه بايد به مشكلات ادراك بينائي و توجه و تفكر آنان توجه كرد و گاهي اوقات عواملي چون ضعف در پردازش اطلاعات بينائي ،‌كم توجهي ودشواري درخواندن يا نارساخواني به ويژه براي حل مسائلي كه به صورت تشريحي بيان مي شود سبب اختلال در حل مسائل رياضي و مهارت هاي محاسبه مي شود.

مشكلات يادگيري كودكان در زمينه رياضيات در مقايسه با اختلالاتي چون خواندن و نوشتن املاء كمتر مورد تحقيق و بررسي قرار گرفته است . تحقيقات پياژه در خصوص روند رشد ذهني كودكان و به ويژه چگونگي تفكر آنان در ارتباط با مفاهيم كمي چون ثبات يا دوام شكل ،‌درك فضا و روابط فضائي ،‌مكان ،‌زمان ،‌عليت ،‌ترتيب ،‌طبقه بندي ،‌درك نسبت و نگهداري ذهني اعداد ،‌طول ،‌اندازه ،‌مايع ،‌ مساحت ،‌ وزن ،‌ حجم ،‌ رديف كردن و تشخيص شكل از زمينه مقدمات تحقيقات بعدي در اين زمينه را فراهم كرده است . كودكان حساب نارسا معمولا‌ً براي شمارش اعداد و نيز انجام چهار عمل اصلي به جاي تكيه به قواي ذهني خويش از انگشتان ،‌ دستها يا وسايل كمكي ديگر بهره مي گيرند.

مباني نوروپسيكولوژي حساب نارسائي

توجه به رابطه بين مغز ،‌ تفكر كمي و امكان وجود ضايعه يا تحول نايافتگي موضع مربوط به محاسبه در كارها و پژوهشهاي گال  و سپوزيوم مشاهده مي شود . از آنجائي كه لوب آهيانه اي مغز كاملاً‌ درگير با عمليات عددي و محاسبه است آسيب به اين منطقه مي تواند مشكلاتي را به وجود آورد . آسيب وارد به لوب آهيانه اي يا سندرم گرسمن  نشان داده كه اين افراد در محاسبات رياضي دچار مشكلات زيادي شده و در درك مفاهيم اعداد و مهارت هاي بنيادي حساب نظير چهار عمل اصلي دچار ابهام هستند . مطالعات ديگر در رابطه با نوروپسيكولوژي حساب نارسائي حاكي از آن است كه در بسياري از كودكان حساب نارسا لوب پس سري  نيمكره راست كه در پردازش اطلاعات بينايي و به ويژه درك روابط فضائي نقش عمده اي دارد به لحاظ كاركردي دچار اختلال است.

نظريه هاي مرتبط با اختلالات يادگيري و حساب نارسائي

در رابطه با اختلالات يادگيري و حساب نارسائي نظريه هاي گوناگوني مطرح شده كه از ميان آن ها دو نظريه كه اساسي ترين و با اهميت ترين نقش را دارند عبارتند از :‌

  • نظريه غلبه طرفي مغز
  • نظريه پردازش آگاهيها و اطلاعات

نظريه غلبه طرفي مغز : مغز انسان از دو نيمكره راست و چپ تشكيل شده كه توسط جسم پينه اي اين دو نيمكره بهم متصل شده اند و وجود اين جسم پينه اي سبب مي شود كه دو نيمكره از فعاليت هاي يكديگر آگاه باشند . در مغز انسان سازماندهي فعاليت ها براي رفتارهاي مختلف متفاوت است و بعضي فعاليت ها نظير ديدن و شنيدن توسط هر دو نيمكره مغزي كنترل مي شوند در حاليكه برخي مهارتها بيشتر توسط يك نيمكره مغزي كنترل مي شود . به عنوان نمونه بيشتر افراد دنيا با دست راست مي نويسند و نيمكره چپ آنها در تكلم و يادگيري كاملاً‌نقش غلبگي دارد . حدودا‌ً‌ 93 درصد از جمعيت بزرگسالان راست دست اند و تقريباً‌ در 96 درصد از آنها نيمكره چپ داراي غلبه طرفي براي تكلم و مهارت هاي كلامي است .

در حاليكه تسلط يا غلبه نيمكره چپ مغزي براي مهارت هاي كلامي در بزرگسالان توسط تحقيقات متعددي نشان داده شده است ،‌سؤالاتي در زمينه تساوي توانائي هاي دو نيمكره مغزي براي يادگيري مهارت هاي كلامي در كودكان مطرح است .

مدتها غلبه طرفي يك نيمكره مغزي به نيمكره ديگر براي مطالعه درباره رشد زبان ،‌  تحصيل و دانش بسيار اساسي و مهم جلوه مي كرده . پژوهشها و مطالعات بر اين اساس بود كه يك طرف مغز بايد بر طرف ديگر غلبه كرده و فرض به اين بود كه نارسائي ها در تكلم ،‌ خواندن ،‌ نوشتن و حساب در اثر عدم غلبه طرفي مغز ايجاد مي شود.

نظريه پردازش  آگاهيها و اطلاعات : در اين نظريه بشر به عنوان يك نمونه بردار از آگاهيها و محرك هاي پيرامونش معرفي مي گردد  البته نمونه برداري كه فقط مي تواند نمونه هائي از اين محرك ها و آگاهيها را تجربه كند . بشر مي تواند عقايد خود را به صورت فرمول هائي از اجزاء آن نمونه در آورد ،‌ مفاهيم و انتظارات خود را بر اساس تجربه خود ساخته و سپس اين مفاهيم را در جهت هاي مختلف بيازمايد و در صورت لزوم از آنها استفاده كند . رفتار مورد نظر در نظريه فرابري آگاهي ها و پردازش اطلاعات شامل همه چيز است يعني توجه ‌،‌ ادراك ،‌ نامگذاري ،‌ ضبط ادراك ،‌ روابط و آميختگي آگاهي ها كه توسط حواس مختلف درك مي شود ،‌ كه همگي اينها تحت عنوان كلي بنام «‌پردازش آگاهيها و اطلاعات »‌مي آيند و در حقيقت تمام فعاليت هاي ذهني از فعاليت هاي حسي گرفته تا يادگيري زبان را شامل مي شود .

كودكان با نارسائي هاي ويژه در يادگيري ، در تجزيه و تحليل آگاهي ها و انواع محرك هاي دريافت شده مشكل دارند ،‌ بنابراين هر چه شناسائي و آگاهي ما از اشكالات آنها در پردازش و تجزيه اطلاعات مشخص تر باشد كمك ما به اين گونه كودكان مفيدتر است . در اينجا شناسائي در تشخيص مشكلات حافظه كه موجب دشواري هائي در به خاطر سپردن اطلاعات و آگاهيها چه از طريق حافظه بينائي و شنوائي مي شود از اهميت خاصي برخوردار است.

مشكلات كودكان حساب نارسا

كودكان حساب نارسا از مشكلات زير رنج مي برند :‌

  1. ‌در يادگيري ،‌ به خاطر سپردن و يادآوري اعداد مشكل دارند .
  2. مفاهيم بنيادي اعداد را درك نمي كنند .
  3. در محاسبه كند هستند .
  4. مهارت هاي لازم را براي محاسبه ندارند يا در آنها ضعيف هستند .

اين دانش آموزان در 4 دسته از مهارت هاي اساسي يادگيري پيشرفت ضعيفي دارند :

  • مهارت هاي زباني ،‌ شامل :‌
  1. فهميدن و ناميدن اصطلاحات رياضي
  2. ‌فهميدن و نام بردن عمل ها و مفاهيم رياضي
  3. تبديل دستورات مكتوب به نمادهاي رياضي
  • ‌مهارت هاي ادراكي شامل :‌
  1. خواندن و شناخت نمادهاي عددي يا نشانه هاي حساب
  2. ادراك فضائي اشيا‌ء‌ و تجسم
  3. ‌درك ثبات شكل
  4. تشخيص تصوير و شكل از زمينه
  • ‌مهارت هاي رياضي ،‌شامل :‌
  1. ‌رعايت مراحل رياضي
  2. شمارش اشياء
  3. يادگيري جدول ضرب
  • مهارت هاي مربوط به توجه شامل :‌
  1. كپي كردن درست اعداد
  2. مشاهده نمادهاي عملياتي به طرز صحيح
  3. ‌هماهنگي چشم و دست‌

ميزان شيوع حساب نارسائي در دانش آموزان

ميزان شيوع حساب نارسائي بر اساس مطالعات انجام شده مختلف بين 1 تا 6 درصد گزارش شده و ميزان بروز اين اختلال در دختران اندكي بيشتر از پسران است و معمولاً‌ بررسي ها حاكي از آن است كه شيوع حساب نارسائي در دانش آموزان پايه هاي سوم ،‌چهارم و پنجم بيشتر از پايه هاي  اول و دوم است.

ملاك هاي تشخيصي IV‌DSM ‌ براي اختلال حساب نارسائي

در رابطه با تشخيص اختلال حساب نارسائي ملاك هاي زير را بايد مورد توجه قرار داد ‌:‌

1 )‌مهارت هاي رياضي اين كودكان بر مبناي آزمون هاي ميزان شده فردي بطور مشخص پائين تر از ظرفيت هوشي و سطح آموزش آنهاست .

2 )‌اختلال مذكور با پيشرفت تحصيلي يا فعاليت هاي روزمره زندگي كه مستلزم مهارت هاي رياضي است نظير خريدن ،‌ شمارش پول و ….. تداخل مي كند .

3 )‌اختلال حساب نارسائي نبايد ناشي از آسيب حسي نظير بينائي و شنوائي باشد (‌ در صورت وجود آسيب حسي مشكلات در توانائي رياضي و حساب فراتر از حدي است كه معمولاً‌ با آن آسيب همراه است )

مهارت هاي پردازش اطلاعات بينائي

به آن دسته از مهارت هاي شناختي بينائي كه اطلاعات رسيده از طريق حس بينائي را از محيط استخراج و سازماندهي كرده و اين داده ها را با ساير اطلاعات حسي و اعمال شناختي سطوح بالاتر هماهنگ مي كنند ،‌ « مهارت هاي پردازش اطلاعات بينائي » ‌اطلاق مي شود . اصطلاحات ديگري چون ادراك بينائي ‌ و فرايند پردازش دركي   – حركتي بينائي نيز همين مفهوم را مي رسانند . بخشي از پردازش يا همان ادراك بينائي ،‌ به توانائي سازماندهي ،‌ استخراج و انتخاب اطلاعات رسيده از محيط بر مي گردد و در هر لحظه درون دادهاي زيادي به دستگاه بينائي رسيده كه لزوم فرآيند انتخاب را ايجاد مي كنند يعني فرد بايد آن درون دادهائي را كه بيشترين ارتباط را با انجام فعاليت مورد نظر دارند ،‌برگزينند و به محض اين كه يك درون داد بينائي از محيط استخراج و گزينش شود به عنوان محرك بينائي تلقي خواهد شد .

اين روند مستلزم تقابل پيچيده بين پردازش اطلاعات بينائي از يك سو و نيز عوامل شناختي كه تحت تأثير تجارب گذشته ،‌ انگيزش و رشد هستند از سوي ديگر مي باشد . مهارت هاي پردازش اطلاعات بينائي در كل به سه گروه اصلي تقسيم بندي مي شوند و نكته مهم اين است كه رشد مهارت هاي مذكور به رشد تك تك اين گروه ها وابسته است . اين گروه ها عبارتند از :‌

  • مهارت هاي بينائي – فضائي
  • مهارت هاي تجزيه و تحليل بينائي
  • مهارت هاي بينائي – حركتي
  • مهارت هاي بينائي – فضائي

اين مهارت ها به كودك اجازه مي دهد كه تقابل صميمي با محيط داشته باشد و اين امكان را فراهم مي كند كه قضاوت صحيحي از جايگاه اشيا‌‌ء‌ در فضاي بينائي و در مقايسه با ساير اشياء‌ نسبت به بدن خود داشته باشد . اين مهارت ها به صورت مفاهيمي چون «‌ پشت – جلو »‌ ،‌‌«‌پائين – بالا »‌ و در سنين 3 و 4 سالگي و نيز مفاهيم «‌چپ و راست »‌ در سنين 6 و 7 سالگي در كودك ايجاد مي شود . مهارت هاي بينائي – فضائي از نظر رشد و هماهنگي حركتي ،‌توازن و جهت يابي هنگام خواندن و نوشتن بسيار حائز اهميت هستند . اجزا‌ء‌ اين مهارت ها عبارتند از :‌

  1. يكپارچگي دو طرفه :‌ عبارتست از آگاهي فرد از هر دو سمت بدن خود و توانائي به كارگيري جداگانه يا هماهنگ دو سمت بدن.
  2. سو برتري ‌:‌ عبارتست از آگاهي هر فرد از سمت راست و چپ خود و توانائي بيان راست وچپ بدن خود .
  3. جهت يابي ‌ :‌ عبارتست از توانائي تشخيص جهات مختلف در فضاي سه بعدي ( توانائي تشخيص چپ و راست روي بدن ديگران و …….. )‌

مهارت هاي تجزيه و تحليل بينائي

اين مهارت ها شامل توانائي فرد در تجزيه و تحليل بينائي و تشخيص درون دادهاي بينائي تشخيص كل بدون ديدن جزئيات آن ،‌توجه به ويژگي هاي بارز محرك و كنار گذاشتن جزئيات آن كه غير ضروري است و به كارگيري تجسم جهت يادآوري اطلاعات گذشته است . اين مهارت ها در كودك سبب آگاهي از ويژگي هاي بارز محرك بينائي چون رنگ ،‌شكل و اندازه مي شود . در  اوايل زندگي كودك اين مهارت ها را در جهت تشخيص و بازشناسي چهره هاي آشنا نظير اسباب بازي ،‌افراد خانواده و خانه به كار مي برد . كودك در سنين پيش دبستاني از مهارت هاي تجزيه و تحليل بينائي براي بررسي و درك اشكال انتزاعي تر نظير نمادهاي بينائي (‌ اعداد و حروف ) استفاده مي كند . اين مهارت ها كه پيش زمينه اي براي رشد مفاهيم رياضي است خود به 5 گروه تقسيم بندي مي شود :‌

  1. افتراق بينائي  : عبارتست از توانائي كودك در آگاهي از ويژگيهاي بارز اشياء چون شكل ،‌رنگ ،‌ اندازه و جهت .
  2. تشخيص شكل از زمينه ‌:‌ عبارتست از توانائي كودك در توجه به ويژگي هاي بارز شكل در عين آگاهي از رابطه بين شكل با زمينه آن .
  3. درك ثبات شكل ‌:‌كه عبارتست از توانائي كودك در درك نهائي محركات بينائي بدون اين كه لازم باشد تا به تمام جزئيات توجه كند.
  4. درك روابط فضائي ‌:‌ عبارتست از توانائي چرخش اشياء و  توانائي تميز چرخش و وارونگي اشياء‌ و اشكال .
  5. تجسم و حافظه بينائي  : توانائي كودك در بازشناسي و به يادآوري اطلاعات رسيده به بينائي به عنوان نمونه هجي كردن حروف و كلمات مستلزم يادآوري داده هاي بينائي است و هنگام خواندن كلمه در يك صفحه لازم است كه آن كلمه با تصوير قبلي حك شده در مغز مقايسه شود . تجسم سازي يا حافظه بينايي و به عبارت دقيق تر ،‌ كنترل تصاوير بينائي در ذهن براي فهم خواندن و درك رياضي حائز اهميت است.

مهارت هاي بينائي – حركتي

اين گروه از مهارت ها به توانائي هاي فرد در يكپارچه كردن مهارت هاي پردازش اطلاعات بينائي با حركات ظريف  اطلاق مي شود كه عمدتاً‌ با توانائي ترسيم در كودك و نيز هماهنگي چشم و دست  او مورد بررسي قرار مي گيرند . نوزادان انسان در سنين 2 تا 3 ماهگي شروع به زدن اشيا‌ء‌ با دست بسته كرده و در 5 ماهگي اين هماهنگي چشم و دست تا حدودي در آنها تقويت مي شود . ساده ترين مثالي كه نيازمند هماهنگي چشم و دست است ،‌ گرفتن توپ مي باشد و مورد انتزاعي تر مهارت هاي بينائي – حركتي كه مربوط به سطوح بالاتر مغز است ،‌نوشتن و نقاشي كردن است .اولين تلاش هاي كودك براي ترسيم روي كاغذ از حدود 5/1 الي 2 سالگي آغاز شده تا اين كه كودك از مرحله خط خطي كردن گذشته و در 3 سالگي دايره ،‌ در 5/4 سالگي مربع ،‌ 5 تا 5/5 سالگي مثلث و نهايتاً‌ در 8 سالگي لوزي ،‌ ذوزنقه و متوازي الاضلاع را ترسيم مي كند .
دو زير مجموعه اين مهارت ها عبارتند از:

  • ‌مهارت هاي يكپارچگي بينائي – حركتي

كه منظور از آنها توانائي فرد در جهت يكپارچه كردن پردازش بينائي با حركات ظريف است كه نمونه اي از آن كه بارزترين مهارت است ،‌ هماهنگي چشم و دست  مي باشد .

  • مهارت هاي حركتي ظريف

كه اين مهارت ها مربوط به توانائي فعاليت عضلات كوچك دست و انگشتان است . نظير كار با اشياء ظريفي چون مداد ،‌ نقاشي با مداد شمعي ،‌ خودكار ،‌ قاشق ،‌ باز و بسته كردن دگمه ،‌ زيپ ،‌ گره زدن و باز كردن بند كفش و …….. كه اين مهارت ها عضلات كوچك دست و انگشتان را تقويت مي كند .

نقص و ضعف در مهارت هاي پردازش اطلاعات بينائي

در هنگام برخورد با تمام كساني كه به مراكز توانبخشي و خدمات روان شناسي و مشاوره مراجعه مي كنند ،‌ متخصصين كار با كودكان بايد در حين ارزيابي كودك ،‌ عملكرد بينائي او را نيز كاملاً‌ مورد توجه قرار دهند و چنانچه هرگونه علامت و يا نشانه مشكوكي در رابطه با نقص بينائي مشاهده كردند او را به متخصص بينائي سنجي ارجاع دهند . كودكان با نارسائي هاي ويژه در يادگيري به ويژه كودكان حساب نارسا و نارسا خوان از جمله مراجعيني هستند كه در مهارت هاي پردازش اطلاعات بينائي بعضاً‌ به ميزان زيادي مشكل دارند و اين مشكلات و نقايص در عملكرد تحصيلي آنها كاملاً‌ مؤثر است . علائم زير كه نشان دهنده ضعف و كاهش توانائي در مهارت هاي پردازش اطلاعات بينائي است در كودكان با نارسائي ويژه در يادگيري نيز مشاهده مي شود ،‌اين علائم عبارتند از :‌

  1. ماليدن بيش از حد چشم ها توسط كودك
  2. كودك در هنگام خواندن و يا تماشاي تصاوير كتاب ،‌ گاهي اوقات يك چشم خود رامي گيرد .
  3. شكايت از سردرد و  خستگي در هنگام خواندن و نوشتن جملات كتاب و يا حل مسائل رياضي .
  4. بي توجهي ،‌كاهش دقت و عدم تمركز در خواندن و يا حل مسائل رياضي .
  5. نگهداشتن بيش از حدّ‌ اشياء نزديك به چشم .
  6. نزديكي بيش از اندازه به تلويزيون .
  7. ضعف در تعقيب بينائي اشياء .
  8. ترس از محيط جديد .
  9. ‌اجتناب از تكاليف بينائي نظير ترسيم و نوشتن و يا حل مسائل رياضي .
  10. ضعف در يادآوري اشيائي كه به كودك نشان داده مي شود .
  11. ناتواني در تشخيص چهره ها
  12. اشكال در تقابل و تعامل اجتماعي
  13. خسته شدن كودك در انتهاي روز و پس از انجام تكاليفي چون رياضي ،‌ خواندن و نوشتن .
  14. حساسيت نسبت به نور.
  15. ‌از دست دادن دقت و توجه به مرور زمان
  16. حركات شديد سر
  17. ‌اختلال در انجام برخي كار هاي روزمره زندگي كه مستلزم ديد سه بعدي است (‌نظير ريختن آب در ليوان )‌.
  18. آهسته و كم رنگ كپي كردن اشكال در هنگام نقاشي
  19. استفاده بيش از حد از پاك كن
  20. ‌ناتواني در تشخيص چپ و راست از يكديگر

البته لازم به ذكر است كه لزوماً‌ همه علائم فوق در كودكان با نارسائي ذهني و اختلالات يادگيري مشاهده نمي شود و قبل از هر اقدامي در رابطه با درمان و بهبود اين مشكلات ،‌ درمانگر بايد از صحت و سلامت و تندرستي ساختمان چشم و كاركرد آن مطمئن شود .آزمون هاي زير جهت تشخيص نقايص ،‌ مشكلات و اختلالات در مهارت هاي پردازش اطلاعات بينائي مورد استفاده قرار مي گيرند :

  1. آزمون تشخيص چپ و راست پياژه براي كودكان 5 الي11 ساله .
  2. ‌آزمون بندر گشتالت براي كودكان 5 الي 12 ساله .
  3. آزمون پيشرفته ادراك بينايي فراستيگ براي كودكان 4 الي 9 ساله .
  4. آزمون مهارت هاي ادراكي بينائي ‌
  5. آزمون رشدي يكپارچگي بينائي حركتي بيري

مشكلات كودكان حساب نارسا در مهارت هاي پردازش اطلاعات بينائي

متخصصين و پژوهشگران بسياري از مطالعات و بررسي هاي خود دريافته اند كه كودكان حساب نارسا گرچه از ديد كافي يا قدرت بينائي لازم برخوردارند اما در تشخيص ،‌ درك و به طور كلي پردازش اطلاعات بينائي مشكلاتي دارند . شناسايي و تصحيح مشكلات اين گروه از كودكان در تشخيص و ادراك بينائي به علت بستگي كه اين امر با موفقيت در توانائي خواندن با استفاده از روش « نگاه كردن و گفتن » دارد و نيز ارتباط آن با درك مفاهيم كمي چون انتقال ، مجموعه تهي ،‌ تميز راست و چپ و مرتبه مربوط به اعداد حائز اهميت است . به عنوان نمونه در زبان فارسي ،‌ رياضيات از چپ و راست نوشته شده ولي عمال مربوط به جمع ،‌ تفريق و ضرب از سمت راست به چپ و عمل تقسيم از چپ به راست انجام مي گيرد . اين مسائل ممكن است سبب سردرگمي و گيجي كودك شود و نيز اختلال در ادراك و پردازش بينائي نظير توانائي در تشخيص  اشكال هندسي از يكديگر ،‌ادراك درست حجم اجسام ،‌ درك تفاوت هاي موجود بين اعداد ،‌ تشخيص مجموعه ها،‌ درك موقعيت مكاني اعداد و ….. كه زيربناي بسياري از مفاهيم موجود در رياضي را تشكيل مي دهد مي تواند موجبات اختلال در اين خصوص را فراهم كند.

بر اساس بررسي ها و مطالعات انجام گرفته ،‌ ضعف در حافظه بينائي و تجسم اختلال در رياضي و محاسبه را به دنبال دارد به عنوان نمونه ،‌ كودكي كه نمي تواند شكل اعداد و نمادها را به خاطر بسپارد و در هنگام ضرورت از آنها استفاده كند دچار مشكلات جدي در رياضي يا همان حساب نارسائي مي شود . علاوه بر اين كودكان حساب نارسا در ادراك فضائي نيز مشكل دارند . به عنوان نمونه اين كودكان در ادراك مفاهيمي چون بالا و پائين ،‌چپ و راست ،‌جلو و عقب ،‌ زير و رو ،‌ شروع و پايان و دور و نزديك دچار سردرگمي شده و اين مسائل در تصوير ذهني از نظام اعداد و نمادهاي رياضي اختلال ايجاد مي كند كه سبب مي شود اين كودكان نتوانند فاصله بين اعداد و مكان آنها را تشخيص دهند . به عنوان نمونه ،‌ كودك حساب نارسا در تشخيص اين كه آيا عدد 5 به 2 نزديكتر است يا به 9 دچار مشكل مي شود و يا اين كه اين كودك نمي تواند در ترسيم يك آدمك ،‌ اندامها را در ارتباط درست با يكديگر و نسبت درست ترسيم كند.

نكته مهم در مشكلات كودكان حساب نارسا در درك روابط فضائي اين است كه در موارد بسياري ،‌ يادگيري كودكان خردسال از طريق بازي با اشيائي نظير ظرف ،‌ جعبه هائي كه درون يكديگر قرار داده مي شود و …… صورت مي گيرد . و اين بازي ها همگي به رشد حس فضا ،‌ ترتيب  توالي ،‌ رديف كردن ،‌طبقه بندي كردن و در كل به تقويت مهارت هاي بنيادين محاسبه كمك مي كند . اما والدين كودكان حساب نارسا اغلب گزارش مي كنند كه اين كودكان نظير كودكان پيش دبستاني يا دبستاني با مكعب ها ،‌ جور چين ها ،‌ الگوها و يا اسباب بازي هاي ساختماني بازي نكرده و يا از آنها لذتي نمي برند . در واقع مي توان گفت كه اين گروه از كودكان ممكن است تجربيات اوليه يادگيري اعداد و نمادها را كسب نكرده باشند . در ضمن اين كودكان كه به علت اختلال در درك روابط فضائي در فهم اعداد ضعيف اند ،‌تصوير نادرست و مبهمي از بدن خود داشته و ممكن است قادر به حركت ارتباط اساسي اعضاي بدن نباشند . هنگامي كه از آنها خواسته مي شود تا تصوير فردي را نقاشي و يا ترسيم كنند ممكن است كه پاهاي آدمك را بسيار از هم دور و يا كاملاً‌ بهم چسبيده و يا بدون سر و تنه ترسيم كنند . علاوه بر اين اختلال در درك روابط فضائي موجب مي شود كه كودكان حساب نارسا نتوانند توانائي غير چرخش و وارونگي اشياء‌ را داشته باشند.

بررسي ها نشان داده كه كودكان حساب نارسا به علت مشكلات حافظه بينائي و تجسم ،‌اغلب نظام زيربنائي اعداد را متوجه نشده نمي توانند اعداد را به سرعت به خاطر بسپارند . در دانش آموزان كلاس هاي چهارم و پنجم دبستان ،‌حافظه بينائي در يادگيري هندسه بسيار مهم است زيرا مستلزم به خاطر سپردن اشكال هندسي مختلف و نيز تعداد زواياي يك  شكل است . علاوه بر اين كودكان حساب نارسا در درك ثبات شكل ،‌تشخيص شكل از زمينه و هماهنگي چشم و دست نيز مشكل دارند و نمي توانند كه نمونه اي خاص از اعدد را از بين مجموعه اي از اعداد تشخيص دهند و يا شكل هندسي معيني را از بين ديگر اشكال پيدا كنند . بسياري از اين كودكان نيز نمي توانند نماد اعداد و يا  اشكال هندسي و نمادهاي رياضي را به علت مشكل در هماهنگي چشم و دست بدرستي ترسيم كنند.

منبع

مقدم،کاوه(1388)، تأثیر آموزش هنرهای تجسمی بر افزایش مهارتهای پردازش اطلاعات بینایی،پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی،دانشگاه آزاد اسلامي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید

0