اختلالهای روانتنی
اختلالهای روانتنی بیماریهای جسمی و بدنی هستند که به دلیل وجود مشکلات روانی ایجاد میشود و یا اینکه تحت تأثیر فشارهای محیطی تشدید میگردند. از جمله این اختلالها میتوان به آسم، زخم معده، فشار خون، دردهای عضلانی استخوانی، سردرد، اختلالهای جنسی، روماتیسم و غیره اشاره کرد. بیماریهای روانتنی ناشی از عوامل ژنتیکی، محیطی، شناختی و زیست شیمیایی میباشند.
یک رابطه متقابل میان بدن و ذهن برقرار است. به اینصورت که، حالتهای هیجانی چون خشم، ترس، اضطراب و غیره باعث تغییرات فیزیولوژیکی مانند افزایش ضربان قلب، تعریق، گریه و غیره میشوند. وقتی این تغییرات بر سلامت افراد تأثیر متقابل دارد، در حیطه علم روانتنی قرار میگیرند. علم روانتنی ارتباط میان پدیدههای روانشناختی و زیستی در انسان را بررسی میکند و به تشخیص، درمان و پیشگیری از ابعاد روانپزشکی بیماریهای جسمی میپردازد(خدایاری فرد، عابدینی و صادقی.
رویکردهای نظری مربوط به مشکلات رفتاری
در این بخش به مهمترین رویکردها در زمینه علل مشکلات رفتاری اشاره میکنیم که عبارتند از:
رویکرد زیستی
بر اساس رویکرد زیستی مشکلات رفتاری به دلیل ناهنجاریهای ژنتیکی، فیزیکی، بیوشیمیایی به وجود میآید. پیشرفت علم نیز تأثیر عوامل زیستی بر مشکلات رفتاری را بیان میکند. نظریه زیستشناختی گاهی نقایص مغزی، عفونت، عدم تعادل بیوشیمیایی و عوامل ارثی را به عنوان دلایل احتمالی برای مشکلات رفتاری میداند. این نظریه بیان میکند که در ایجاد و افزایش مشکلات رفتاری، عوامل بیولوژیک نقش مهمی دارد. دانشمندان قدیم همچون بقراط بر این عقیده بودند که افکار و رفتار نادرست به دلیل آسیبدیدگی مغز میباشد. در این نظریه مغز نقش مهمی دارد و برای رفتار مناسب باید ارتباط درستی بین نورونها و تکانههای عصبی برقرار شود.
رویکرد روانپویایی
این نظریه به نظریه روانتحلیلی نیز شهرت دارد که توسط فروید مطرح شد. در این نظریه برای تبیین علت رفتارها بیشتر بر عوامل روانی درونی تأکید میشود تا عوامل محیطی و اجتماعی. مشکلات افراد به چند سال اول کودکی و مشکلات مربوط به آن دوران مربوط میشود و انگیزههای ناهشیار بر رفتار تأثیر میگذارد. از نظر فروید رفتار افراد از تعارض بین سه ساختار نهاد، خود و فراخود ایجاد میشود. برای حل مشکلات رفتاری، فرد از طریق درمانگر به این ساختارهای روانی آگاهی پیدا میکند. کودکان از طریق بازیدرمانی میتوانند به این بینش برسند و سپس از طریق خانوادهدرمانی به حل مشکلاتشان پرداخت.
رویکرد رفتاری
از نظر این رویکرد، رفتار حاصل یادگیری و تأثیر محیط میباشد. معتقدان به این نظریه برای تبیین مشکلات رفتاری، نقش تقویت، وقایع لذتبخش و تاریخچه یادگیری فرد مانند نقش جریان اجتماعی و محیط درونفردی را بررسی میکنند. براساس این رویکرد مشکلات رفتاری آموختنی است و افراد آن را از محیط میآموزند و توسط افراد دیگر تقویت میشوند و این موجب تداوم رفتار نابهنجار میشود. برای درمان،رفتار مناسب به آنها نشان داده میشودواین فرصت رامیدهند تاباتقویت مناسب،رفتار جدیدراجایگزین نمایند.
رویکرد شناختی
از نظر رویکرد شناختی تفسیر غلط موقعیتها یا اسنادهای نادرست، گرایش به تفکرات منفی، سرزنش کردن خود بعد از حوادث ناگوار، عوامل مؤثر در مشکلات رفتاری میباشند. درواقع، تفکر بالنده در افراد با مشکلات رفتاری وجود ندارد. نظریهپردازان شناختی به چگونگی شکلگیری نظام فکری کودک و استفاده از راهبردهای ویژه برای حل مسائل توجه میکنند. کودکان ممکن است براساس باورهای نادرست یا تحریفات به قضاوت درمورد عملکرد خود یا دیگران بپردازند که این موجب سوگیری اسنادی درمورد توانایی خود یادیگران میشود.گاهی مشکلات رفتاری کودکان ناشی از تفکر ناپخته مانندخودمحوری و گاهی ناشی از نقصهای شناختی مانند ناتوانی در استفاده از واسطههای کلامی برای تنظیم رفتار میباشد.
رویکرد سیستمی
رویکرد سیستمی بیان میکند که رابطه متقابلی میان سیستمها وجود دارد. در این رویکرد، کودک داخل مجموعهای از سیستمها قرار میگیرد که شامل خانواده، مدرسه، همسالان و سایر سازمانهای مرتبط با کودک در جامعه میشود. مشکلات رفتاری زمانی ایجاد میشود که میان رفتار کودک با رفتار سیستم تضاد و دوگانگی ایجاد شود. یکی از این سیستمهای مهم که از ابتدای کودکی بر رفتار کودک تأثیر میگذارد و با کودک در تعاملست،خانواده میباشد.ازمیان سیستم خانواده والدین تأثیرمهمی رابررفتار کودک میگذارند.
والدین با رفتار گرم و پذیرنده یا سرد و طردکننده موجب ایجاد رفتارهای سالم یا ناسالم در فرزندان میشوند.
منبع
لشگری،حمیده(1392)، مشکلات رفتاری دانشآموزان با اختلالهای یادگیری بر اساس سبک فرزندپروری والدین،پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسی و آموزش کودکان استثنائی، دانشکده علوم تربیتی وروان شناسی شیراز
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید