آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه
آگاهی اجتماعی عبارتست از:توانایی درحدس زدن دقیق هیجان های دیگران و فهمیدن اینکه واقعا آنها چه احساسی دارند به این معناکه متوجه شویددیگران چه فکرمیکنندحتی اگر خودتان مثل آنها فکرواحساس نکنیدگاهی آنقدر درگیرهیجانهای خود هستید که به آسانی فراموش می کنید که باید دیدگاه طرف مقابل رادر نظر بگیرید. مدیریت رابطه محصول سه مهارت هیجانی اول است که خودآگاهی، خود مدیریتی وآگاهی اجتماعی از جمله این مهارتهاست.
مدیریت رابطه عبارت است از توانایی بکارگیری از هیجانهای خود واستفاده ازهیجان های دیگران برای مدیریت کردن تعامل ها که این کار باعث می شود تا تبادل اطلاعات شفاف شود و شخص به طور موثر بتواند از عهده تعارض ها و برخورد ها برآید. همچنین مدیریت رابطه پیوندی است که در طول زمان با دیگران به وجود می آید. کسانی که روابط خود را خیلی خوب مدیریت می کنند ارزش آنها را میدانند و به آنها پای بندند و خوب آگاه هستند که ارتباط داشتن با تعداد زیادی از مردم حتی کسانیکه ازآنها زیاد خوششان نمیآید بنفع آنهاست.
روابط محکم و استوار چیزی ارزشمند و مفید است که باید به دنبالش بود و قدر آن را دانست. روابط پا بر جا نتیجه درک از مردم، نحوهی برخورد با آنها و گذشته مشترک با آنهاست . هوش هیجانی، سالهاست که جدیدترین نظریه پردازان هوش بهره کوشیدهاند تا بجای آنکه عواطف هوش را دو متضاد ناهمساز در نظر بگیرند، احساسات را به حیطه هوش وارد کنند و از این رو ال.ای.ثرندایک،روان شناس نامداری که در دهههای 1920 و 1930 در همگانی کردن نظریه هوش بهره نقش مهمی داشت در مقاله ای در روزنامه هارپر،اظهار داشت: هوش هیجانی یعنی توانایی درک دیگران و عمل کردن عا قلانه در ارتباط های بشری. ثرندایک،معتقد بود هوش از یک مولفه تشکیل نشده است، چرا که نمی توان با یک هوش توانایی های انسان را سنجید وسه نوع هوش رامطرح می کند:
- هوش اجتماعی
- هوش عینی
- هوش انتزاعی.
بنظر وی هوش هیجانی عبارتست توانایی درک دیگران وبرقراری رابطه مناسب با آنها.از این نقطه نظر فرد باهوش کسی است که در هنگام قرار گرفتن در یک جمع بتواند احساسات و عواطف دیگران را بخوبی درک کند و با آنها رابطه خوب برقرار کند.وکسلر، نیز درابعادغیر عقلانی هوش عمومی تاکید کرده است . عبارت زیر بیانگر تاکید وکسلر،بر مفهوم هوش هیجانی است :
سوال اصلی این است که آیا تواناییهای غیر عقلانی یعنی هیجانی و نظری عوامل غیر عقلانی که تعیین کننده هوش اند وجود دارد چنان که مشاهدهی آتی تائید کننده این فرضیه باشد نمیتوان فرض کردکه بتوان هوش کلی رابدون لحاظ کردن عوامل غیر عقلانی محاسبه کرد.لیپر،اظهار کرد:تفکر هیجانی قسمتی ازتفکر منطقی است وبه هوش کلی آنهاکمک می کند.
این فرضیات اولیه پس از نیم قرن دراندیشه استاد دانشگاه بار وارد گارنر تبلور شد وی دیدگاه سنتی متخصصان به اوایل قرن بیستم از هوش هیجانی راوسعت بخشید او معتقدبودکه هوش هیجانی ،یا به قول خود او هوش شخصی است. بعد هیجانی مفهوم هوش چند وجهی وی شامل دو جز کلی است که تحت عنوان ؛قابلیت های درون روانی و مهارت های بین فردی مطرح شده اند.
هوش درون فردی هوشی است که به ما کمک می کند تا با آنچه انجام می دهیم افکارمان، احساساتمان و به تمامی روابطی بین این امور معنا ببخشیم با این وجود می توانیم یاد بگیریم خودمان وهیجاناتمان را به خدمت بگیریم.هوش بین فردی هوشی است که به ما امکان تنظیم روابط با دیگران-همدلی با آنها-برقراری ارتباطات شفاف –وبرانگیختن آنها وفهم ارتباط بین آنها رافراهم می سازد.با این هوشچ می توانیم به دیگران الهام ببخشیم واعتمادشان را به خودمان خیلی سریع جلب کنیم.
گاردنر،خاطر نشان می کند که هسته هوش بین فردی،توانایی درک وارائه پاسخ مناسب به روحیات – خلق وخود – انگیزش ها – وخواست های افراد دیگر است .وی اضافه می کند که در هوش درون فردی کلید خود شناسی عبارت است از: آگاهی داشتن از احساسات شخصی خود وتوانایی متمایز کردن واستفاده از آنها برای هدایت رفتار خویش.
کلمن،و سالووی، توصیف مبنایی خود را از هوش هیجانی بر اساس نظریه گاردو توسعه دادند. آنها دریافتند که افراد در تشخیص احساسات خود ودیگران باهم متفاوت هستند وبرای نخستین بار مفهوم هوش هیجانی را بسط دادندواوایل 1995 بر آن شدند که کتابی در مورد سواد آموزی هیجانی تالیف کنند. آنها برای این کار از تعدادی مدارس دیدن کردند تا ببینند مدارس بر رشد هیجانی دانش آموزان از چه روش هایی استفاده میکنند.آنها همچنین جهت تالیف خود مطالعاتی داشتند و سرانجام کتابی در سال 1995 تحت عنوان هوش هیجانی توسط کلمن تالیف می شود.
اطلاعاتی پیرامون مغز –هیجانات ورفتار گرد آوری نموده وبرخی از عقاید خودرا نیز در بار-آن،مدلی چند عاملی برای هوش هیجانی تدوین کرده است وی معتقد است که هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی ها و مهارت های است که فرد را برای کنار آمدن با محیط و کسب موفقیت در زندگی تجهیز می کند و در این کتاب عنوان کرده است. صفت هیجان هوش رکن اساسی است که آنرا از هوش شناختی متمایز کند از دیدگاه بار- آن،هوش هیجانی دارای ابعاد عاملی است .وی 15 بعد هیجان را عنوان می کند که با استفاده از خرده مقیاسهای پرسشنامه هوش هیجانی بار-آن اندازه گیری می شود،هوش هیجانی ومهارتهای اجتماعی-هیجانی طی زمان رشدتغییرمی کند و می توان آموزش و برنامههای اصلاحی مانند تکنیک ها در زمان آنها را بهبود بخشید.
منبع
مطهری،هدایت(1392)، رابطه هوش هیجانی مدیران با پیشرفت تحصیلی دانشجویان دانشگاه،مدیریت آموزشی،دانشگاه آزاداسلامی کرمان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید