آموزش و پرورش و توسعه
انسان عامل آفرينندگي توسعه و هم هدف توسعه است و نهاد آموزش و پرورش يكي از اركان مهم توسعه جوامع بشري است. آموزش و پرورش كليد فتح آينده است و از ديرباز انتظار از آموزش و پرورش آن بوده كه انسانها را براي زندگي و بهتر زيستن در جامعهي فردا آماده سازد.آموزش و پرورش كليد فتح آينده است و از ديرباز انتظار از آموزش و پرورش آن بود كه انسانهاي فردا را تربيت كند و نسل امروز را براي زندگي در جامعه فردا آماده سازد. بنابراين ضرورت دارد سياستگذاران و برنامهريزان آموزشي، مسئولان آموزش و پرورش و معلمان مقتضيات زندگي فرد را بشناسند تا بتوانند آمادگي، دانش و بينش و مهارت لازم را در كودكان و جوانان براي فعاليت در جامعه فردا بنحو مطلوب پرورش دهند.در نظام آموزشي كارآمد، اجزاء و عناصر مختلف اعم از برنامه و مواد درسي، يادگيرندهها، معلم، وسايل آموزشي، فضا و تجهيزات، بودجه و اعتبارات و … با يكديگر تأثير متقابل دارند تا دستيابي به هدفهاي مورد انتظار را امكانپذير سازند. علاوه بر اين لازم است هر يك از اجزاء به تنهايي نيز از كيفيت و كارآمدي لازم برخوردار باشند. در اين ميان «معلم» مهمترين نقش را در فراهمسازي شرايط مناسب براي فعاليتهاي يادگيري ايفا مينمايد و ضروري است صلاحيتهاي لازم را براي انجام چنين نقشي در نظام آموزشي دارا باشد،در دهههاي گذشته كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه، با فراز و نشيبهاي فراواني در زمينههاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و آموزشي مواجه بودهاند. در رويارويي با بسياري از چالشهاي بالقوهي آينده، سيستم آموزشي به عنوان سرمايهاي ضروري در تلاش براي تحقق يافتن اهداف مربوط به توسعه، تلقي ميگردد و نظام آموزش و پرورش مهمترين ابزار موجود براي پيشبرد و واقعيت بخشيدن به آرمانهاي هر ملت ميباشد.
رسالت آموزش و پرورش، توان بخشيدن به فرد فرد انسانها در جهت توسعهي كامل استعدادها و نيز شناخت توانمنديهاي خلاق خود است و اين هدف از ساير اهداف متعاليتر ميباشد. حصول اين هدف هر چند دشوار و طولاني است، اما سهمي ضروري در جهت جستجوي جهاني عادلانهتر و بهتر براي زيستن به شمار ميرود.
براي افزايش كيفيت و توسعه آموزش و پرورش صاحب نظران سه نياز اساسي را در ميان نيازهاي ديگر غالب ميدانند.
- توجه بيشتر به كيفيت آموزش و پرورش
- مصروف داشتن منابع مالي بيشتربراي توليد موادآموزشي مناسب وتربيت معلمان با صلاحيت
- بهبود مديريت، امور اداري و پشتيباني معنوي علمي نظام آموزش و پرورش
ارزش و اهميت نيروي انساني به عنوان سرمايه و سرمايهگذاري در زمينه آموزش نيروي انساني جامعه بهترين نوع سرمايهگذاري تلقي شده و از نيمه دوم قرن بيستم مورد توجه صاحب نظران و اقتصادانان بزرگي چون جاكوب مينسر ، تئودور شولتز ، ميلتون فريدمن و ديگران قرار گرفته است.
امروزه موضوع كيفيت يكي از مباحث اصلي در برنامهريزي و توسعه نظامهاي آموزشي محسوب ميشود از ديدگاه مديريت كيفيت جامع (TQM) و استانداردهاي ديگر، كيفيت به معناي رضايت مشتري يا ارباب رجوع است. حال سوال اين است كه در ارتباط با آموزش و پرورش، مشتري كيست؟ دانشآموزان، اولياء، متوليان واحد كنترل و ارزشيابي آموزش و پرورش و يا سازمانهايي كه فارغالتحصيلان را بكار ميگيرند (جامعه)؟ با در نظر گرفتن ديدگاه سيستمي و در سطح كلان مشتري، جامعه است .
نظامهاي آموزشي در گذر از مسايل كمي و همگاني كردن آموزش ناگزير از توجه به مسايل كيفي پديدههاي آموزشي هستند و ارتقا كيفيت آموزشي را ضمن توجه به منابع و تجهيزات، از طريق اصليترين عامل در يك نظام آموزشي يعني معلم مورد توجه و هدفگيري قرار دادهاند.
نقش معلم به عنوان يكي از پررنگترين مولفههاي برنامههاي درسي جلوهگر ميشود معلم ميتواند بعنوان الگوي عملي دانشآموزان در شور و شوق يادگيري و توليد علم قرار گيرد ضمن آنكه محتواگزيني، روشهاي تدريس و ارزشيابي نيز از ديگر مولفههاي برنامه درسي هستند كه مستقيماً تحت نظر و كنترل معلم است. در اين صورت بايد حكم كرد كه موثرترين و كارسازترين مولفه نظام تعليم و تربيت معلم يا همان كارگزار اصلي و حقيقي آموزش و پرورش است .
شوآب ، معلم را عضو اصلي گروههاي تصميم گيرنده برنامه درسي بحساب ميآورد و ميگويد: اولين پاسخ به اين سوال كه چه كسي عضو اصلي گروههاي تصميم گيرنده برنامه درسي باشد. معلم است مكرراً و با صداي بلندتر بايد گفت: معلم؛ دو دليل اصلي براي چنين پاسخي وجود دارد. دليل نخست آن كه معلم در بهترين اوقات در كنار دانشآموزان است و دوم آنكه معلم يگانه شخصيتي است كه ميتواند اطلاعات مناسب را بر حسب نحوه يادگيري دانشآموزان ارايه دهد.
در نظام آموزشي كارآمد، اجزاء و عناصر مختلف اعم از برنامه و مواد درسي، يادگيرندهها، معلم، وسايل آموزشي، فضا و تجهيزات، بودجه واعتبارات و … با يكديگر تاثير متقابل دارند تا دستيابي به هدفهاي مورد انتظار را امكانپذير سازند. علاوه بر اين لازم است هر يك از اجزاء به تنهايي نيز از كيفيت و كارآمدي لازم برخوردار باشند. در اين ميان «معلم» مهمترين نقش را در فراهمسازي شرايط مناسب براي فعاليتهاي يادگيري ايفا مينمايد و ضروري است صلاحيتهاي لازم را براي انجام چنين نقشي در نظام آموزشي دارا باشد .
مفهوم ارتقاي حرفهاي معلمان از اواسط قرن بيستم و با ضرورت يافتن اجراي اصلاحات در نظامهاي آموزشي، پديدار شده است. در شكلگيري اين مفهوم، يافتههاي پژوهشي و بررسي مقايسهاي نظامهاي آموزشي تأثير زيادي داشتهاند زيرا بصورت علمي نشان داده شد كه «معلم» در انجام اصلاحات آموزشي نقش دو سويهاي دارد. از يك سو موضوع اصلاحات آموزشي و از سوي ديگر عامل اصلاحات آموزشي محسوب ميشود. لذا عمدهترين اهداف رايج در آموزش معلمان عبارتند از: حرفهايسازي ؛ تمركز بر معلمان بدون كيفيت يا با كيفيت پايين . ظرفيتسازي در معلمان ؛آمادهسازي معلمان براي پذيرش مسئوليتهاي جديد يا مواجهه با تغييرات برنامههاي درسي . به روز كردن معلمان ؛به روز نگهداشتن داشتن و توانايي تدريس متناسب با شرايط و روشهاي جديد تدريس.
منبع
حاجی زاد،محمد(1390)،مقايسه مهارتهاي حرفه اي معلمان دروس علوم پایه و علوم انسانی دوره راهنمایی،پایان نامه کارشناسی ارشد،علوم تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید