آسيب شناسي شناختي اختلال اضطراب اجتماعي
آسيبشناسي شناختي يکي از حوزههايي است که اختصاصاً به جنبههاي شناختي- رفتاري هراس اجتماعي پرداخته است. اگر چه برخي از نخستين معيارهاي هراس اجتماعي بر نبود مهارتهاي اجتماعي در افراد مبتلا تأکيد داشتند، اخيراً معيارهاي شناختي به نقش محوري تحريفهاي فکري معين مانند بيکفايتيهاي ادراک شده و ترس از ارزيابي منفي در اين افراد روي آوردهاند. همچنين الگوي هراس اجتماعي با درهمکرد برخي از اين ويژگيها با يکديگر و مفاهيم برگرفته از پردازش اطلاعات، پيشبيني دقيقتري را فراهم کرده اند .
بيشتر تحقيقاتي که به بررسي مکانيسمهاي زيربنايي اضطراب اجتماعي پرداختهاند عوامل شناختي متعددي از قبيل ارزيابي، توجه، حافظه و تفسيرهاي داراي سوگيري را مطرح نمودهاند . در خلال بررسيهاي مکانيسمهاي زيربنايي کلارک و ولز در سال 1995، توجه متمرکز بر خود افزايش يافته را به عنوان اصليترين عامل نقصهاي عملکردي مربوط به اضطراب اجتماعي مطرح کردهاند. افراد مبتلا به اختلال هراس اجتماعي هنگام ورود به موقعيتهاي هراسناک اجتماعي تمايل دارند که توجه شان را به سمت خود برگردانند. از اينرو توجه متمرکز بر خود باعث ايجاد تداخل در پردازش اطلاعات ميگردد .
ولز ، معتقد است که توجه متمرکز بر خود افزايش يافته، در افراد مبتلا به اختلال هراس اجتماعي باعث ميشود که آنها بيش از پيش بر علائم جسمانيشان متمرکز شوند و در نتيجه تصوير تحريف شده اي را نسبت به خود، از ديد مخاطب بيروني در ذهنشان تصور کنند. اين عوامل رويهم رفته باعث افزايش اضطراب آنها ميگردد. کلارک و ولز، توجه متمرکز بر خود در افراد مبتلا به اين اختلال را از طريق خودآگاهي از 3 تجربه متمايز مشخص ميسازند:
- افکار منفي درباره خود و موقعيت
- تصاوير ذهني تحريف شده در اين مورد که فرد به نظر ديگران چگونه ميرسد
- واکنشهاي جسماني ناخوشايند مانند ضربان قلب بالا. در واقع زماني که افراد مبتلا به اختلال هراس اجتماعي با موقعيتهاي هراسناک اجتماعي روبهرو ميشوند، توجه به خود و دسترسي به افکار و احساسات ناخوشايند در آنها افزايش مييابد. اين خود آگاهي مفرط باعث نقصهاي عملکردي قابل مشاهده در موقعيتهاي اجتماعي ميشود.
نظريه هاي شناختي فرض ميکنند که پردازش اطلاعات بطور جدي در تداوم اختلالهاي خلقي و اضطرابي دخالت دارند . بهطور کلي اين طور به نظر ميرسد که افراد مضطرب به طور انتخابي اطلاعات تهديد کننده را پردازش ميکنند. با اين وجود، اين مسأله هنوز نامشخص باقي مانده است که آيا افراد مضطرب تنها زماني بهطور انتخابي اطلاعات را پردازش ميکنند که محتواي اطلاعات کاملاً با هسته اضطراب آنها جور باشد يا اينکه آنها نسبت به پيامهاي داراي بار هيجاني يک سوگيري کلي دارند. علاوه بر اين، مشخص نيست که آيا پردازش انتخابي در تمام مراحل پردازش اطلاعات رخ ميدهد يا اينکه افراد مضطرب مستعد سوگيري در مراحل معيني از روند پردازش اطلاعات هستند. علاوه بر اين، تمام اختلالهاي اضطرابي ممکن است به شيوهاي يکسان از اين سوگيريها تأثير پذيرند. مدلهاي پردازش اطلاعات متعددي پيشنهاد شده است، در ابتدا اين طور مفهوم پردازي ميشد که افراد مضطرب نسبت به اطلاعات تهديد کننده بيش حساس هستند، که اين مسأله پردازش خطر را تسهيل ميکند و اينطور فرض ميشد که افراد مضطرب نسبت به اطلاعات تهديد کننده دچار سوگيري هستند (فرضيه گوش بهزنگي زياد). پس از آن اين بحث مطرح شد که افراد مضطرب مستعد بازداري يا حتي اجتناب کامل از پردازش اطلاعات تهديد کننده هستند، که به اجتناب شناختي از محرکهاي تهديد کننده ميانجامد. اخيراً، اين فرضهاي متناقض در يک مدل دو مرحلهاي پردازش اطلاعات با يکديگر تلفيق شده است. اين مدل ابراز ميدارد که افراد مضطرب در مرحله اول نسبت به اطلاعات تهديد کننده گوش بهزنگي زيادي دارند، در مرحله بعدي از چنين اطلاعاتي اجتناب ميکنند (فرضيه گوش بهزنگي زياد – اجتناب). علاوه بر اين پيشنهاد شده است که سوگيري تنها زماني رخ ميدهد که اطلاعات موجود هسته اختلال اضطرابي را نشانه رفته باشد (فرضيه اختصاصي بودن) . همچنين، اين مطلب مطرح شده است که افراد مضطرب نقص عملکرد کلي را در زمان پردازش اطلاعات نشان ميدهند.
منبع
دهقان،منیره(1392)، پیشبینی اضطراب اجتماعی بر اساس مؤلفههای حساسیت اضطرابی، عدم تحمل بلاتکلیفی و ذهن آگاهی، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی، دانشکده علوم انسانی شاهد
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید