آیا توسعه علمی در ایران ممکن است؟

 پیش­نیازهای توسعه علمی در ایران

اکنون از خود می­پرسیم آیا توسعه علمی ممکن است؟ این پرسش برای جهان سوم معنا و مفهوم بیشتری دارد، زیرا این کشورها سهم اندکی در تولید علم دارند و دلیل آن عقب ماندگی ساختارهاست. از طرفی چون ساختارها کهنه و ناکارآمدند، علم و تکنولوژی در فرهنگ جذب نمی­شود به همین دلیل مجدداً ساختارها عقب مانده هستند و این دور کماکان استمرار می­یابد. تبیین دیگر از این دور باطل، بدین صورت است که در جهان سوم از طرفی مراکز علمی سهم اندکی در تولید دانش دارند و از طرف دیگر نظام مدیریتی به داده­های علمی تمکین نمی­کند چون متکی به رابطه های غیررسمی است و شایسته سالاری وجود ندارد. در چنین شرایطی یافته­های پژوهشی به کار بسته نمی­شود و همین دانش اندک نیز دچار افول و تعطیلی می­شود. استمرار چنین وضع کسل کننده و حقارت آمیزی، پرسش از ممکن بودن یا محال بودن توسعه علمی را موجه می­کند و پژوهشگران را به عرصه­های فلسفی و مفهومی می­کشاند .

دانستنی­های ضروری قبل از انجام پروژه های پژوهشی دانشگاه و صنعت

قبل از انجام هر پروژه پژوهشی، توجه داشتن به عوامل اساسی و تأثیرگذار بر نتیجه کار ضروری به نظر می­رسد به طور کلی مواردی که قبل از انجام یک پروژه تحقیقاتی باید مورد توجه قرار داد عبارتند از:

 نوآوری : اساساً نوآوری توانایی اداره خلاق دانش در واکنش به تقاضاهای صریح بازار و دیگر نیازهای اجتماعی است. بنگاه­ها منبع عمده نوآوری هستند عملکرد بنگاه­ها به عواملی چون: انگیزه­های ایجاد شده به وسیلۀ اقتصاد و محیط نظارتی، دستیابی به درون داده­های بحرانی (از طریق بازارهای عامل یا تعاملات درونی در شبکه­ها و خوشه­های سازمان­های مبتنی بر دانش)، ظرفیت­های درونی برای در دست گرفتن بازار و موفقیت­های تکنولوژیکی، بستگی دارد. جهت تغییر شرایط برای داشتن نوآوری موفق، رویه­های متعددی به شرح زیر بایستی دست به دست هم دهند:

  • نوآوری به صورتی روزافزون بر تعاملات مؤثر بین ساخت علمی و بخش بازرگانی تکیه می­کند.
  • بازارهای رقابتی تر و شتاب تغییرات علمی و تکنولوژیکی، شرکت­ها را وا می­دارد تا با سرعت بیشتری دست به نوآوری بزنند.
  • امروزه برقراری ارتباط و همکاری بین شرکت­ها مهمتر از گذشته است و به صورت روزافزونی مستلزم خدمات تشدیدکننده دانش می­باشد.
  • بنگاه­های کوچک و متوسط به ویژه شرکت­هایی که وابسته به تکنولوژی مدرن هستند نقش برجسته­ای در توسعه و اشاعه فناوری­های جدید بازی می­کنند.
  • جهانی سازی اقتصاد موجب وابستگی سیستم نوآوری کشورها، افزایش تجارت تکنولوژی، ایجاد ائتلاف­های بین­المللی بین شرکت­ها و افزایش خرید امتیازات انحصاری اختراعات و مجوزها می­شود.

شرکت­ها ناقلین اصلی نوآوری تکنولوژیکی هستند. ظرفیت آنها جهت نوآوری، تا اندازه­ای به وسیله قابلیت­های خودشان و تا حدی به وسیلۀ ظرفیت شان در استفاده از دانش تولید شده در جاهای دیگر، تعیین می­شود. افزایش پیچیدگی، هزینه­ها و خطراتی که متعاقب نوآوری به وجود می­آید، اهمیت شبکه­ای­شدن را جهت کاهش مخاطرات اخلاقی و هزینه­های داد و ستد، روشن می­سازد. این عمل محرک ایجاد مشارکت بین شرکت­ها و ارتباط با یکدیگر در بازارهای سنتی (مثل خرید تجهیزات، مجاز کردن تکنولوژی) است .

تکنولوژی ساخت : برای تکنولوژی می توان چند نقش عمده را در نظر گرفت که عبارتند از: جانشین ساختن محصولات یا مواد جدید یا مصنوعی به جای محصولات و مواد قدیمی یا طبیعی و صرفه­جویی در میزان مصرف مواد و خودگردانی یا کم­نیازی به نیروی انسانی و همچنین کوتاه شدن عمر محصولات و کهنگی سریع آنها و اختراع و نوآوری محصول جدید بطور مداوم .

 سیاست دولت – دانشگاه : سیاست­ها و تصمیم­گیری­های دولت را در امور سیاسی، قانونی، اقتصادی و مالی نقش تعیین­کننده­ای در هر بازار دارد. تورم، اثر بسیار زیادی بر نوع و شیوه خرید و فروش دارد. تغییر قیمت ارز دگرگونی­های بسیاری به وجود می­آورد. قطع یا ادامه رابطۀ سیاسی با کشورها در عرضه و تقاضا تأثیر می­گذارد و تغییر نرخ تعرفه­های گمرکی، بعضی محصولات غیر قابل رقابت در صحنه داخلی را قابل رقابت می­سازد. دولت به عنوان قدرت حاکمه، در اغلب بازارها نقش حساسی دارد. اصولاً سه عامل دولت، مشتریان و رقبا عوامل اساسی محیطی هستند که باید به طور دائم مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرند. مالیات­ها، عوارض، سهمیه­بندی­ها، ممنوعیت بعضی محصولات یا معامله با بعضی از کشورها، محدودیت­های مربوط به تبلیغات در بعضی از رسانه­ها و تحریم­ها، نمونه­هایی از عوامل محیطی و غیرقابل کنترل هستند که به نحوی با دولت سروکار دارند .

 سرمایه­ گذار: یافتن شرکای همکاری، نیازمند توجه کافی است و بایستی قبل از انجام پروژه های پژوهشی مشترک در خصوص شرکای صنعتی با مطالعه و دقت نظر عمل نمود تا در بین راه تحقیقات متوقف نگردد.

وضعیت بازار : شناخت بازار تلاشی است دارای یک نظام منسجم در جهت گردآوری و نگهداری اطلاعات مربوط به همه اجزای تشکیل­دهنده سیستم بازار مانند خریداران بالقوه و بالفعل، فروشندگان بالقوه و بالفعل، واسطه­های گوناگون، رقبا، محصولات و خدمات موجود و مورد نیاز، سازمان­های تسهیلاتی و خدماتی (نظیر سیستم بانکی، بیمه، حمل ونقل، انبارها و بانک­های اطلاعاتی)، سازمان­های تحقیقاتی، تبلیغاتی، مشاوره­ای و سرانجام همۀ عواملی که بر نظام بازار تأثیر دارند مانند قوانین، مقررات و مصوبات دولتی، عوامل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، تکنولوژیک، بومی و اقلیمی. لذا برای شناخت وضعیت بازار باید به عوامل زیر توجه کافی نمود :

  • تقاضا
  • نیاز
  • گرایش حقیقی بازار
  •  گرایش غیر واقعی بازار

 باید تفاوت بین گرایشات حقیقی و تقاضاهای زودگذر بازار را درک نمود و میان آنها در برنامه ریزی حد و مرزی قائل شد . یکی از بهترین راه­های شناخت گرایش بازار، اطلاع از اخبار روزانه و تمایلات مشتریان است. با جستجو در تیترهای روزنامه­ها و مجلات معتبر می­توان گرایشات جدیدی که می­توانند به تجاری­سازی منجر شوند را شناسایی نمود در این رابطه باید تفاوت بین گرایشات حقیقی و هوس های زودگذر را درک نمود. گرایش بازار به چند عامل عمده بستگی دارد که بعضی از آنها عبارتند از:

  • میزان جمعیت، میانگین سنی جمعیت، مهاجرت و سیر افزایش جمعیت و ترکیب جمعیتی
  • عوامل اقتصادی، سیر تکاملی بازار کار، جهانی سازی تجارت و کاهش محصولات کشاورزی
  • عوامل اجتماعی – فرهنگی، افزایش فرهنگ­های چندگانه، تبعیض نژادی، تغییر نقش زن و مرد، انتظارات جوانان و حفظ حقوق مشتریان.
  • عوامل سیاسی و قانونی، اعتماد به دولت، تقاضای پاسخگویی، محافظه­کاری و کاهش تعداد رأی­دهندگان
  • عوامل فناوری اطلاعات و تأکید بر اینترنت

منبع

نورسینا ، مهدی (1392) ، میزان تأثیر مؤلفه ­های مدیریت آموزش عالی بر همکاری­های دانشگاه ، رسالۀ دکتری ، مدیریت آموزش عالی ، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0